جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۰
چرخ کبود هرشب و رخشان ستارهها
دودیست زآتش من و در وی شرارهها
لاغر تنم ز گریه پر از قطرههای خون
باریک رشتهایست در او لعل پارهها
یکچند در نظاره رویت گذشت و نیست
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۸
در آتشم ز دیده شوخ ستارهها
در هیچ خرمنی نفتد این شرارهها!
خالی شده است از دل آگاه مهد خاک
عیسیدمی نمانده درین گاهوارهها
پهلو ز کار عشق تهی میکنند خلق
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶
با خلق چون حدیث کنم ز این ستارهها
با کودکان چه گویم ازین گاهوارهها
گهوارههای زرین بینی بر آسمان
همچون زمین غنوده در آن شیرخوارهها
چون کودکان به مادر گاهی شوند رام
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰۷ - خطاب بذکاء الملک
ای در بیان مدح و صفات کمال تو
قاصر زبان و کلک فصیحالعبارهها
دیباچه کلامت سردفتر کمال
بوسیدن رکابت خیرالزیارهها
برقینه مغنیه نظم دلکشت
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۹ - مرثیه
سرگشته بانوان وَسَطِ آتشِ خِیام
چون در میانِ آبْ نُقُوش ستارهها
اطفالِ خردسال ز اطرافِ خیمهها
هرسو دوان چو از دِل آتشْ شَرارهها
غیر از جگر که دسترسِ اَشْقِیا نبود
[...]