گنجور

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۳

 

از دوست پیام آمد کاراسته کن کار

مهر دل پیش آر و فضول از ره بردار

اینست شریعت

اینست طریقت

ابوسعید ابوالخیر
 

محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۱۵

 

از دوست پیامآمد کاراسته کن کار

اینست شریعت

مهر دل پیش آر و فضول از ره بردار

اینست طریقت

محمد بن منور
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱۸ - در مدح خواجه قوام الدین ابونصر محمد گوید

 

بر صفحه ملک از تو و رای تو نشان باد

بر روی مه چارده چندان که نشان است

سید حسن غزنوی
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸

 

از بهر خود ایوان و سرا خواست که سازد

قصری ز بشر ساخت

عطار
 

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸

 

خود بر تن خود نیش جفا زد ز سر قهر

خود مرهم خود گشت

عطار
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » سی‌و دوم

 

خندید جهان از نظر و رحمت عامش

بس کن، که به ترجیع بگوییم تمامش

هر عشوه که دربان دهدت دفع و بهانه‌ست

گوید: « که برو » هیچ مرو، شاه بخانه‌ست

مولانا
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۷

 

ای سیر تو را نان جوین خوش ننماید

معشوق من است آن که به نزدیک تو زشت است

سعدی
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۷

 

حوران بهشتی را دوزخ بود اعراف

از دوزخیان پرس که اعراف بهشت است

سعدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ١٠ - مستزاد

 

دیدن بجمالی که بهست از گل صد برگ

از روی لطافت

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ١٠ - مستزاد

 

قطرات سرشکی که سحر دیده ما ریخت

از عین ندامت

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

این باد کدامست که از کوی شما خاست

وین مرغ چه نامست که از سوی سبا خاست

باد سحری نکهت مشک ختن آورد

یا بوئی از آن سلسله غالیه سا خاست

گوئی مگر انفاس روان بخش بهشتست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » مستزاد » شمارهٔ ۲

 

باز آی که سر در قدمت بازم و جان را

در پای سمندت

خواجوی کرمانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۰

 

مجلس خوش و دل جمع و مرتب همه اسباب

ازعیش به یاد تو چگویم که چها بود ت

کمال خجندی
 

شاه نعمت‌الله ولی » متفرقات » و من کلامه

 

آن کیست که سر مست به بازار بر آمد

آن جان جهان است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » متفرقات » و من کلامه

 

صد بار فرو رفت و دگر بار بر آمد

تا هست چنان است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » متفرقات » و من کلامه

 

خورشید در آئینهٔ مه کرد نگاهی

آن نور پدید است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » متفرقات » و من کلامه

 

در دور قمر آن مه انوار بر‌آمد

بنگر که عیان است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » متفرقات » و من کلامه

 

رندی که چو منصور بر این دار بر‌آمد

سردار جهان است

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » متفرقات » و من کلامه

 

در کوی خرابات مغان خوش گذری کرد

آن شاهد سرمست

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » متفرقات » و من کلامه

 

فریاد ز خمخانه و خمار بر‌آمد

کاین کوی مغان است

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۲
۳
۸
sunny dark_mode