صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در نعت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها
نرگس که بود پادشه کوچه و بازار
زد خیمه سلطانی در برزن و در کو
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در نعت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها
گلبن به سر باغ نهاد افسر خسرو
نسرین بپراکند به گل مخزن منکو
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در نعت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها
گر باده چون سوده یاقوت رمانی
در ده که زد از سرو سهی فاخته کوکو
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در نعت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها
هر دل که من از عشق تو دیوانه ندیدم
دل نیست جمادست گران سنگ ترازو
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در نعت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها
زلفی که چو پرواز گرفت از پی نخجیر
زد بر دل سودا زده چون باز به تیهو
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در نعت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها
در پیش غم از باده چون عقل فلاطون
آراسته کن سدی چون رای ارسطو
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در نعت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها
آن شیشه که مرغ طرب بزم مسیحاست
پیش آر که زد مرغ چو نصرانی مولو
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در نعت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها
در باغ نبی طوبی افراخته قامت
در ساحت بستان ولی سرو لب جو
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در نعت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها
بالاتر ازین چار خشیجان بهی یل
صد مرتبه بالاتر ازین گنبد نه تو
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در نعت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها
قطبی که کراماتش اگر دایه نباشد
نز معجزه پیداست علامت نه ز جادو
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در نعت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها
ذات احدی کرد پدید این سه موالید
این چار زن حامله وین هفت تن شو
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در نعت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها
آن شافعه کان رایحه کز خلد مخلد
جویند نیابند جز از خاک در او
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در نعت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها
این شش جهت و چار عنصر به تو مشتاق
چون عاشق دلباخته بر طلعت نیکو
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در نعت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها
ای آنکه بود از مدد دست تو ما را
آرام تن و قوت دل و قوت بازو
حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱
سنجند اگر قدرت حسنت به ترازو
سنگینی عالم بودت وزن یکی مو
چشمان و دو ابروت دو شیرند و دو شمشیر
من شیر ندیدم که بود در صفت آهو
سیمین ذقنت گوی بود زلف تو چوگان
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲
آنان که نهفتند ز دیدار خوشت رو
رفتند ز کوی تو بدین سوی و بدان سو
شاگرد مسیحند ولی از دم جادو
غلتیده به خاک اندر و افتاده ز نیرو
ملکالشعرا بهار » مسمطات » خمریه
دهقان سپس ازکوشش و فریاد و هیاهو
پیش آرد مینائی پاکیزه چو مینو
برگیرد از آن بادهٔ نغز خوش نیکو
کز لاله ستدگونه و از مشگ ستد بو
ملکالشعرا بهار » مسمطات » مسمط موشح (در دو معنای متضاد: در ظاهر موافقت با جمهوری، از برداشتن کلمات اول سه مصرع اول هر بند با مصرع چهارم غزلی در مخالفت)
تا تعزیهٔ -آل قجر هست و تک و دو
گردان بود -این تعزیههای کهن و نو
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم
آن شیخک کرمانی زر مسلک ریقو
کم مدرک و پررو