جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷ - در تهنیت عید رمضان
بی می عطش ار کشت پی آب نرفتم
می قوت جان و کز کم قوت روان بود
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷ - در تهنیت عید رمضان
امروز اگر نقل و می و بربط و نی نیست
این کیفر آن کاینهمه بی حد وکران بود
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷ - در تهنیت عید رمضان
من راستی آنست که بی می نکنم زیست
تا هست چنین باشد و تا بود چنان بود
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷ - در تهنیت عید رمضان
این هوش و فراست نبود غیرکرامت
زیرا که بهره ره که شدم آگه از آن بود
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷ - در تهنیت عید رمضان
احیای دل خلق بتدبیر و لسان کرد
وین کارنه در قوه شمشیر و سنان بود
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷ - در تهنیت عید رمضان
گر چرخ کشد کینه نگردی تو هراسان
آری هنرش پیش نرفت آنکه جبان بود
صامت بروجردی » افتتاح ریاض الشهاده (دیوان صامت) » شمارهٔ ۳ - ترکیب بند قصد در توحید باری عزاسمه
ای قبلەی حاجات همه ابیض و اسود
شرمنده احسان تو گر خوب و گر بد
وصف تو برونست ز اندازه و از حد
ذات تو ز اجسام صور پاک و مجرد
ارواح مقدس همه جمعند و تو مفرد
[...]
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۰ - در توحید و مدح ائمه طاهرین علیهم السلام
در فیض کف ابر ببین بخش بیحد
کز جوهری قدرت خود قادر سرمد
پر کرد مر این حقه اغبر ز زبرجد
یاقوت و در و لعل و گهر زمرد و بسند
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۰ - در توحید و مدح ائمه طاهرین علیهم السلام
پس سید سجاد که از فرط تهجد
شد ختم بر او نامه توفیق و تعبد
در زهد بود سرور اقلیم تزهد
قائم به قیام و به قعود و به تشهد
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۰ - در توحید و مدح ائمه طاهرین علیهم السلام
س جعفر صادق لقب آل محمد
شمس فلک قدر و گل گلشن احمد
چون والد خود ماجدود چون جد خود امجد
در مرتبه نور نظر ابیض و اسود
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مسمطات » مسمط در نعت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها
بالای مکان فوق زمان ذات ممجد
کز نقص زمانی و مکانیست مجرد
فرزند نبی جفت ولی طاق مؤید
طاق حرم عصمت او قصر مشید
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱
فخر دو جهان خواجه فرخ رخ اسعد
مولای زمان مهتر صاحبدل امجد
آن سید مسعود و خداوند مؤید
پیغمبر محمود ابوالقاسم احمد
وصفش نتوان گفت به هفتاد مجلد
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲
زد شاهد مشروطه صلا از پی دیدار
تا در قدمش جان گرامی بسپارند
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲
اندر کمرت دست ارادت زده محکم
واندر طلبت پای جلادت بفشارند
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲
گفتار چو تخم است و دل خلق زمین است
بی شک ز زمین روید تخمی که بکارند
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲
آنان که زنند از پی دلجوئی او گام
خون جگر و دل را چون باده گسارند
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲
دیوانه این عشق نصیحت ننیوشد
گر خون دلش روز و شب از دیده ببارند
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲
سر دفتر شاهان جهان نام تو باشد
آن روز که تاریخ شهان را بنگارند