گنجور

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۷۱

 

هم پیچ و خم غصه چو زه کرد کمان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۷۱

 

دل تنگ تر از چشم زره کرده یلان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۷۱

 

بر ماه رسد پرده دری دست کتان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۷۱

 

پوشیده سیه ساحت فردوس جنان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۷۱

 

از نیل عزا سرمه دهد چشم بتان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۷۱

 

یا ساقی کوثر مددی تشنه لبان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۷۱

 

توفیق دهد ختم عزا سینه زنان را

کامشب شب قتل است

یغمای جندقی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶۴ - واله داغستانی

 

اندیشه کسی راه به کنه تو ندارد

هرچیز که هست از تو نشان هست ونشان نیست

رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۸
sunny dark_mode