جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵۴
درد دل ما را ز کرم باز دوا کن
کامی ز لب لعل خودم زود روا کن
تا چند دهی وعده چو ابروی خودم کج
چون قامت خود راست شبی وعده وفا کن
من مهر تو ورزم تو خوری خون دل من
[...]

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷۴
کام دلم از وصل بیک سجده روا کن
اینکار نه از بهر من از بهر خدا کن
محنت زده و تیره دل از شام فراقم
ای صبح سعادت نظری جانب ما کن
داغیست ز تبخاله می بر لب لعلت
[...]

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۴
درد دل ما را ز ره لطف دوا کن
لطفی بنما چاره درد دل ما کن
عمریست که مشتاق لقاییم خدا را
زین بیش مشو پرده نشین عرض لقا کن
از پای در افتادم و از سر بگذشتم
[...]

فضولی » دیوان اشعار فارسی » اضافات » مسبع
با تیغ دو سر قصد سر اهل خطا کن
سر متصل از تن بسر تیغ جدا کن
درد دل شوریده ما بین و دوا کن
از لطف تو هر کام که داریم روا کن
در کار عدو قاعده صبر رها کن
[...]

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۴
مستانه برا گوشهٔ چشمی سوی ما کن
دردی بسر درد نه و نام دوا کن
از پرده برون آبگذر بر صف رندان
پنهان ز نظرها نظری جانب ما کن
گر لطف نداری و سر لطف نداری
[...]

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۶
شاهی طلبی خود بدر عشق گدا کن
چون شمع در این مرحله ترک سر و پا کن
دردی که بدرمانش درمانده فلاطون
از بوسه ساقی و لب جام دوا کن
بنمای هلال خم ابرو همه روی
[...]

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹
بوسی به من از آن لب و رخسار عطا کن
ضعف دلم از شربت گل قند، دوا کن
تا فتنه بلایی به وجودت نرساند
جان و دل ما را هدف تیر بلا کن
دیری است که رو بر طرف قبله نکردم
[...]

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸ - آئینه شاهی
ای کعبه دری باز به روی دل ما کن
وی قبله دل و دیده ما قبله نما کن
از سینه ما سوختگان آینه ای ساز
وانگاه یکی جلوه در آئینه ما کن
با زیبق این اشک و به خاکستر این غم
[...]
