محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱۷ - در مدح حضرت علی بن الحسین الاکبر علیه السلام
ای لعبت فَرّخ رخ فرخنده شمایل
دل ها به تو مشتاق و روان ها به تو مایل
افتاده ی تیر نگهت عارف و عامی
دلداده ی چشم سهیت عالم و جاهل
بر پای دل از سلسله ی موی تو زنجیر
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۳۱ - در مدح سیّد صادق طباطبایی فرماید
خوبان جهان از چو جهان مهر وفا نیست
این سلسله را پیشه به جز جور و جفا نیست
آغاز فنا بود، جهان را و چو آغاز
انجام مر این غمکده را غیر فنا نیست
از زهد فروشان بگریزند که دیدیم
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۳۶ - در مدح حضرت اسدالله الغالب علی ابن ابیطالب علیه السلام
آن شاهد مقصود که در پرده نهان بود
دوشینه ی بر دیده ی من، جلوه کنان بود
نوشین لب و رخشان رخ و زلف به خم او
نور بصر و تاب دل و قوت روان بود
خواندم مه و مهرش به نکویی چو بدیدم
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۵۲ - ایضاً در میلاد با سعادت حضرت صاحبّ الزّمان علیه السلام
ای منتظران مژده که آمد گه دیدار
بر بام برآئید که شد ماه پدیدار
از خانه درآئید که جانان ز ره آمد
جان پیشکش آرید که زر نیست سزاوار
آن شاهد غیبی که نهان بود، به پرده
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۷۲ - موشّح به نام نامی حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام
چشمان تو امروز نموده است خرابم
آن گونه که مدهوش به فردای حسابم
هجران و وصال تو بود خلد و جحیمم
اندیشه خود جرم و خیال تو صوابم
با عدل تو حسن عمل نیست امیدم
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۸۱ - ایضاً غزل: منه تَغَمَّده الله تعالی بِغُفرانه
من شیفته و مست و خراب از غم یارم
حیران و جگر سوخته از هجر نگارم
گر یار مرا باز نخواند به سر خویش
من خون جگر در غمش از دیده به بارم
سوگند بدان عهد که با زلف تو بستم
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۹۳ - و له ایضاً الرَّحممَه
المنة الله که گرفتار کمندی
گشتیم و برستیم زهر قیدی و بندی
صد شکر که بخت خوش و اقبال بلندم
به نمود گرفتار سر زلف بلندی
شادم که به پای دل دیوانه نهادم
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱۲۵ - منه علیه الرحمة و الغفران
دام ره خلقی شده، بندی که تو داری
افتاده همه کس، به کمندی که تو داری
ای زلف گره گیر، رهایی زتو ما را
مشکل شده از حلقه و بندی که تو داری
بالای خوش سرو، بر افروخته قامت
[...]