دام ره خلقی شده، بندی که تو داری
افتاده همه کس، به کمندی که تو داری
ای زلف گره گیر، رهایی زتو ما را
مشکل شده از حلقه و بندی که تو داری
بالای خوش سرو، بر افروخته قامت
پست است بر قد بلندی که تو داری
نوشین دهنا، با همه شیرینی شکر
تلخ است بر لعل چو قندی که تو داری
مجمر صفت افروخته دارم همه ی عمر
دل از پی خال چو سپندی که تو داری
هرگز نبود طبع تو را میل به یاران
آه از دل اغیار پسندی که تو داری
آزاده دل آنان که اسیرند، همه عمر
در بند دل آویز کمندی که تو داری
ای عشق جانسوز، زآسایش و راحت
خوشتر بود آسیب و گزندی که تو داری
دلبستگیت با قد جانانه «محیطا»
پیداست ازین طبع بلندی که تو داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
... ون خرم از ریش بلندی که تو داری
گر گوش کنم پهن به پندی که تو داری
با طره وخالت که زند پنجه که سرهاست
در گردن از این گرز و کمندی که تو داری
از بند مسلم برهائی همه آزاد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.