ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۷۴
دی زلف عبیر بیز عنبر سایت
از طرف بناگوش سمن سیمایت
در پای تو افتاد و بزاری میگفت
سر تا پایم فدای سر تا پایت
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵
اول ز پی وصال روح افزایت
بگرفته بدم پای بلور آسایت
اکنون که خبر شنیدم از هر جایت
گردست رسد مرا ببوسم پایت
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۳
گر دورم از آن روی جهان آرایت
پیچان شده ام چو زلف عنبر سایت
گر بینم باز روی روح افزایت
چون پای برنجن اوفتم در پایت
ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵
ای رأی سفر کرده فغان از رایت
خود بی تو چگونه دید بتوان جایت
از دیده کنم رکاب هجر افزایت
تا مردمکش همی پرستد پایت
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۱
زین رفتن جان ربای درد افزایت
چون سازم و چون کنم پشیمان رایت
برخیزم و در وداع هجر آرایت
بندی سازم ز دست خود بر پایت
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲
ای کم زده خورشید فلک از رایت
عاجز شده کان ز طبع گوهرزایت
آن زهره نداشت رنج کاید بر تو
آمد به بهانه بوسه زد بر پایت
مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۳۷
چون شانه و سنگ اگر پذیرد رایت
تا فرمائی به لعل گوهرزایت
دستی به صد انگشت زنم در زلفت
بوسی به هزار لب نهم بر پایت
عطار » مختارنامه » باب چهل و هفتم: در معانیی كه تعلق به شمع دارد » شمارهٔ ۱۲
ای جان و دلم به جان و دل مولایت
از جای شدم ز عشق یک یک جایت
تو شمعِ منی و منْت پروانه شدم
جز سوخته سر میننهم بر پایت
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الثالث: فی ما یتعلق باحوال الباطن و المرید » شمارهٔ ۲۸
زنهار پی طبع هوس پَیمایت
تاریک مکن روان روشن رایت
تو از سر صدق یک نفس با او باش
تا هر که جز اوست سر نهد در پایت
کمالالدین اسماعیل » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۵
یک شب خواهم خراب و ناپروایت
تا روز من اندر برسیم آسایت
چون خط تو گرد دهنت می گردم
چون زلف تو می فتم بسر در پایت
همام تبریزی » رباعیات » شمارهٔ ۲۹
چون زرد شد از رنج گل رعنایت
شد رنج خجل ز روی شهرآرایت
دانست که زو دردسری یافتهای
افتاد کنون به عذر آن در پایت
حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۷۲
ای مطلع آفتاب رخشان، رایت
نه طیره ی طلعت جهان آرایت
چون دامنت آفتاب خواهد هر دم
کز روی تفاخر اوفتد در پایت
اوحدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷
شد درد بر پای فلک فرسایت
تا عرضه کند سختی خود بر رایت
دارد طمع آنکه بگیری دستش
ورنه چه سگست او که بگیرد پایت؟
ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲
ای کرده هوای مال نا پروایت
بشنو سخنی عرضه کنم بر رایت
وارث پسرینه چون نداری باری
بیگار مکن برای دختر گایت
جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۸
دنیا که گرفت در دل و جان جایت
هان تا به بخیلی نکند رسوایت
آن را به کسی ده که بگیرد دستت
یا پیش سگی نه که نگیرد پایت
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲
ای گشته وثاق کمترین مولایت
پرنور ز نعلین فلک فرسایت
پا اندازی به رنگ رخسارهٔ تو
آورده ز خجلت که کشد در پایت
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
دی زلف عبیر بیز عنبر سایت
از طرف بناگوش سمن سیمایت
افتاده به پای تو به زاری می گفت
سر تا پایم فدای سرتاپایت
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت دوم
دی زلف عبیر بیز عنبر سایت
از طرف بناگوش سمن سیمایت
حکیم سبزواری » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲ - رباعی فی حقیقة المحمدیه
ای صبح ازل طلعت روح افزایت
ای شعلهٔ جواله قد و بالایت
خم پیش دو ابروی تو قاب قوسین
خلق اللهی گواه او ادنایت
ادیب الممالک » دیوان اشعار » رباعیات طنز » شمارهٔ ۶۷
آن چای که داد همت والایت
بر یار خود از مهر فلک فرسایت
از مهر تو دم زدیم و دم کردیمش
در خوردن چای بود خالی جایت