گنجور

 
۱
۲
۳
۵
 

عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

 

زلف تو کمندیست همه حلقه و بند

خالی نبود ز حلقه و بند کمند

آن چاه بر آن سیم زنخدانت که کند؟

ور خود کندی مرا بدو در که فکند

۲ بیت
عنصری
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲

 

صد ره گفتم که با من از عهد مخند

تا من به تو باشم از جهانی خرسند

این پند ترا نیامد آن روز پسند

هین خیز و دهل در چو بنپذیری پند

۲ بیت
فرخی سیستانی
 

خواجه عبدالله انصاری » مقامات » بخش ۱۱

 

یک قوم در اختیار خود بی خبراند

یک قوم در اختیار حق در خطراند

بگذشته ز راه هر دو قومی دگراند

کز خود نه بخویشتن همی درگذرند

۲ بیت
خواجه عبدالله انصاری
 

خواجه عبدالله انصاری » مقامات » بخش ۲۷

 

قومی دل و جان در سر کار تو کنند

قومی که همی بوی وصال تو برند

۱ بیت
خواجه عبدالله انصاری
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۳۶

 

بیهوده بر آزار من ، ای سرو بلند

تیغت شستی بخون و خوردی سوگند

گر من بهلاک خویش گشتم خرسند

باری تو ز خویشتن چنین بد مپسند

۲ بیت
ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۳۷

 

هر گه که بخندد آن نگار دلبند

از نقطۀ یاقوت فرو ریزد قند

خورشید ز رشک گوید ، ای سرو بلند

چون خندیدی باز دگر بار بخند

۲ بیت
ازرقی هروی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴

 

تا مهر فکند بر من آن سرو بلند

مهر همه عالم از دل من برکند

چون مهر ز چرخ بر زَمی نور افکند

مه را چه خطر باشد و کُه را چه گزند

۲ بیت
قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵

 

در بندم از آن دو زلف بند اندر بند

نالانم از آن عقیق قند اندر قند

ای وعدهٔ فردای تو پیچ اندر پیچ

آخر غم هجران تو چند اندر چند

۲ بیت
منوچهری
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۲

 

ترسم ما را ستارگان چشم کنند

تا زود رسد ز دور در وصل گزند

خواهی تو که روز ناید ای سرو بلند

زلف سیه دراز در شب پیوند

۲ بیت
مسعود سعد سلمان
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳

 

کم کن طمع از جهان و می‌زی خرسند

از نیک و بد زمانه بگسل پیوند

می در کف و زلف دلبری گیر که زود

هم بگذرد و نمانَد این روزی چند

۲ بیت
خیام
 

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۷۵

 

چون رخ بگشاد آن نگار دلبند

جای صلوات باشد و جای سپند

احسنت زند ستاره از چرخ بلند

آن مادر راکه چون تو زاید فرزند

۲ بیت
امیر معزی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۳

 

نقاش که بر نقش تو پرگار افگند

فرمود که تا سجده برندت یک چند

چون نقش تمام گشت ای سرو بلند

می‌خواند «وان یکاد» و می‌سوخت سپند

۲ بیت
سنایی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

با مردم رند ایدل و جان لوند

خوردی ببرادری فراوان سوگند

کمتر گر ازین برادران ای فرزند

گر یوسف یعقوب نیم آخر چند

۲ بیت
سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » رباعیات » شمارهٔ ۵۱

 

همت مکن ای نظامی پست بلند

بر طاق زراندود خود از خیره مخند

گل چنبر موسی مامیست ای کل رند

کز کردن تو رهاند و بر اسب افکند

۲ بیت
سوزنی سمرقندی
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۳

 

چون سایه دویدم از پسش روزی چند

ور صحبت او به سایهٔ او خرسند

امروز چو آفتاب معلومم شد

کو سایه برین کار نخواهد افکند

۲ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴

 

ای دل چه کنی به عشوه خود را خرسند

پای تو فرو گلست و این پایه بلند

بالغ شده‌ای ببر زباطل پیوند

چون طفل زانگشت مزیدن تا چند

۲ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵

 

پست افکندم غم تو ای سرو بلند

شادم که مرا غمت بدین روز افکند

داد من و بیداد تو آخر تا کی

عذر من و آزار تو آخر تا چند

۲ بیت
انوری
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۳

 

با چشم چگونه اشگ دارد پیوند؟

بودیم چنان هر دو بهم روزی چند

صد قطره سرشگ خون ز چشم افگندم

امروز که او چو اشگم از چشم فگند

۲ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۷۱

 

گل ساخت ز شکل غنچه پیکانی چند

تا حمله برد به حسن بر تو دلبند

خورشید رخت چو تیغ بنمود از دور

پیکان سپری کرد سپر هم افکند

۲ بیت
مهستی گنجوی
 

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۶۹

 

گل ساخت ز شکل غنچه پیکانی چند

تا حمله برد بحسن بر تو دلبند

خورشید رخت چو تیغ بنمود از دور

پیکان سپری کرد، سپر هم افکند

۲ بیت
مهستی گنجوی
 
 
۱
۲
۳
۵
 
تعداد کل نتایج: ۸۹