گنجور

عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

چون میگذرد کار چه آسان و چه سخت

وین یکدم عاریت چه ادبار و چه بخت

چون جای دگر نهاد میباید رخت

نزدیک خردمند چه تابوت و چه تخت

۲ بیت
عنصری
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۷

 

تا زلفِ تو شاه گشت و رخسارِ تو تخت

افکند دلم برابرِ تختِ تو رخت

روزی بینی مرا شده کشتهٔ بخت

حلقم شده در حلقهٔ سیمینِ تو سخت

۲ بیت
ابوسعید ابوالخیر
 

عنصرالمعالی » قابوس‌نامه » باب نهم: اندر ترتیب پیری و جوانی

 

گر بر سر ماه نهی پایهٔ تخت

ور همچو سلیمان شوی از دولت و بخت

چون عمر تو پخته گشت بربندی رخت

کان میوه که پخته شد بیفتد ز درخت

۲ بیت
عنصرالمعالی
 

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۷

 

ای شاه زمین بر آسمان داری تخت

سست است عدو تا تو کمان داری سخت

حمله سبک آری وگران داری لخت

پیری تو به تدبیر و جوان داری بخت

۲ بیت
امیر معزی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹

 

کرمی که چو زاهدان خورد برگ درخت

نی درخور زهد سازد از دنیا رخت

از ابرو و چشم ار به بتان ماند سخت

چه سود که نیستش به معشوقی بخت

۲ بیت
خاقانی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶

 

از جود تو برد ابر بر گردون رخت

وز عدل تو تاج یافت پنداری بخت

زان سنگ اندازان چو باز رفتی بر تخت

در بارید ابر و سیم پاشید درخت

۲ بیت
سید حسن غزنوی
 

باباافضل کاشانی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷

 

آبی که به روزگار بندد کیمُخت

تو گه پسرش نام نهی، گاهی دخت

خانی شد و پندار در او رخت نهاد

دیگی شد و امید در او سودا پخت

۲ بیت
باباافضل کاشانی
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۹

 

افکند دلم به کوی دلداری رخت

و آورد به رویم ز غمش کاری سخت

زین بار ازین یار مرا بختی نیست

ای کاش مرا یار بدی یاری بخت

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۰

 

آن روز که با من به عنایت بد بخت

بر تاج که مشتریم می‌زد تخت

وامروز که زد لگد به کارم در سخت

در پایگه ستور بنهادم رخت

۲ بیت
مجد همگر
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱

 

گر کسری و دارا شوی از دولت و بخت

ور افسر و خاقان شوی از افسر و تخت

ور یوسف و قارون شوی از مال و جمال

زین با تو نیارامد بی حَرَزَة سخت

۲ بیت
مجد همگر
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۷

 

آن را که قبول، دور اندازد رخت

نابود شود کمالش از پستی بخت

هر میوه که آن پخته شد و چیده نشد

ناچار فتد ز شاخ در پای درخت

۲ بیت
قدسی مشهدی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۲۶ - قیری بغدادی

 

عشق آمد و خاک محنتم بر سر ریخت

وز برق بلا به خرمنم اخگر ریخت

خون در رگ و ریشهٔ دلم سوخت چنان

کز دیده به جای اشک خاکستر ریخت

عشق آمدو آتشی به جانم افروخت

[...]

۴ بیت
رضاقلی خان هدایت