خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۴۹
خصمان گویند کاین سخن زیبانیست
خورشید نه مجرم ار کسی بینا نیست
خواجه عبدالله انصاری » سخنان پیر طریقت » بخش ۶۸
خصمان گویند کاین سخن زیبا نیست
خورشید نه مجرم ار کسی بینا نیست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰
گویند که راستی چو زر کانیست
سرمایهٔ عز و دولت و آسانیست
گر راست به هر چه راستست ارزانیست
من راستم آخر این چه سرگردانیست
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۵- سورة المائدة- مدنیة » ۱ - النوبة الثالثة
خصمان گویند که این سخن زیبا نیست
خورشید نه مجرم ار کسی بینا نیست.
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۰- سورة یونس - مکیة » ۴ - النوبة الثالثة
خصمان گویند کین سخن زیبا نیست
خورشید نه مجرم ار کسی بینا نیست
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۱
ای دل هوس عشق تو را تنها نیست
کس نیست که در سرش ازین سودا نیست
صفرا مکن ارچه دلبرت اینجا نیست
کاینجا که تُوی جایگه صفرا نیست
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۲۸
امشب طرب تمام در دلها نیست
یا هست ولی در دل من تنها نیست
بیچاره دلم بدان سبب برجا نیست
کان کاو همه جنت است و شخص اینجا نیست
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب العاشر: البهاریات » شمارهٔ ۲۹
امشب زطرب هیچ اثر پیدا نیست
ور هست مگر در دگری در ما نیست
حظّی زسماع امشب آن ما نیست
کان مونس روزگار ما اینجا نیست
نجمالدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل چهارم
گفتا هر دل بعشق ما بینا نیست
هر جان صدف گوهر عشق ما نیست
سودای وصال ما تراتنها نیست
لیکن قد این قبا بهر بالا نیست
نجمالدین رازی » رسالهٔ عشق و عقل (معیار الصدق فی مصداق العشق) » بخش ۶ - فصل
گفتا هر دل بعشق ما بینا نیست
هر جان صدف گوهر عشق ما نیست
سودای وصال ما ترا تنها نیست
لکن قد این قبا بهر بالا نیست
نجمالدین رازی » مجموعهٔ اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵
گفتا: هر دل به عشق ما بینا نیست
هر جان صدف گوهر عشق ما نیست
سودای وصال ما ترا تنها نیست
لیکن قد این قبا به هر بالا نیست
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸
ای عقل برو که عاقلی اینجا نیست
گر موی شوی موی ترا گنجانیست
روز آمد و روز هر چراغی که فروخت
در شعلهٔ آفتاب جز رسوا نیست
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۹
درویشی و عاشقی به هم سلطانیست
گنجست غمِ عشق ولی پنهانیست
ویران کردم بدست خود خانهٔ دل
چون دانستم که گنج در ویرانیست
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۵
گم باد سَری که آن سَران را پا نیست
وان دل که بجان غرقهٔ این سودا نیست
گفتند در این میان نگنجد موئی
من موی شدم از آن مرا گنجانیست
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۹
مرغ جان را میل سوی بالا نیست
در شش جهتش پر زدن وپروا نیست
گفتی به کجا پرد که او را یابد
نی خود بکجا پرد که آنجا جا نیست
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۴
زلف تو که دل در شکنش زندانیست
دزد است و به آویختگی ارزانیست
دل برد و هزار کس گواهند بر این
وان شوخ هنوز برسر پیشانیست
مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۹۵
در سینه دلم که گنج لعل کانیست
رویش ز ستمهای تو در ویرانیست
سرگردانم ز من چه گردانی سر
خود بهر من از تو همه سرگردانیست
ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۹
ایدوست سر و پای فلک پیدا نیست
نیکی و بدیش هیچ پا بر جا نیست
گر با تو کند دشمنی ایدوست مرنج
کین با همه هست با تو این تنها نیست
ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۳
یک غم نبود کز تو نصیب ما نیست
وز حسن خودت بحال ما پروا نیست
من واله لبهای توام لیک چه سود
سامان سخن گفتن از آن لبها نیست
ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۳
جانا لب میگون تو روح ما نیست
دارم نظری با تو ولی تنها نیست
تو یوسف حسنی و چهی در زنخت
دیدم که هزار جان در او زندانیست