امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۲ - غنودن نرگس لیلی از بیماری، و مجنون بیخواب را در خواب دیدن، و به نفس تند خویش از جای جستن، و بیرون پریدن، و کمر کوه گرفتن، و مجنون را بر تیغ کوه خراشیده و خسته دریافتن، و دست سلوت بر خستگی او سودن، و مرهم راحت رسانیدن
کامد به نظاره خیال پرورد
نالید بسی ز زلف و خالش
ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - ایضاً له
مائیم ز عشقت ای پریوش
با چشم و دلی پر آب و آتش
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۷۳
کاه و جو خلق برد خوش خوش
در خرمن وی فتاد آتش
و آن کس که خورد ز مال مردم
حلقش گیرد به روز مرگش
هر کس که چنان شود چنین است
[...]
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۰ - گرم شدن مجنون از سماع آوازه لیلی و آهنگ مقام او کردن و چون شکاریان سرگشته به پای خود روی به دام آوردن
گشتند به روی یکدگر خوش
در خرمن هم زدند آتش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۲ - رفتن مجنون روز دیگر به قبیله لیلی و ملاقات کردن باوی و به جهت ازدحام اغیار مجال سخن نایافتن
من از غمش اینچنین در آتش
او خرم و شادکام و دلخوش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۱۹ - غمازی کردن غمازان پیش لیلی که مجنون عهد دیگر کرده است و دختر عم را به عقد نکاح درآورده است
از شعر لطیف و نظم دلکش
او نیز زد این ترانه خوش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۳ - خبر یافتن پدر لیلی از ملاقات کردن وی با مجنون و سیاست کردن وی بر آن
گر داد خلیفه داد من خوش
ور نی بندم من ستمکش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۳ - رسیدن کثیر به روضه پر غزالان و خبر آوردن پیش مجنون و جواب آن شنیدن
از سبزه زمین چو سبز مفرش
وز گل گل مختلف منقش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۵ - صفت تابستان و خبر یافتن مجنون از رفتن لیلی به حج و همراه شدن با قافله وی
گیتی ز هوای گرم ناخوش
تفسان چو تنوره ای ز آتش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۷ - دیدن جوانی از ثقیف لیلی را در راه کعبه و عاشق شدن بر وی و نکاح کردن وی
ابروش پی هزار سرکش
انداخته نعل ها در تش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۷ - دیدن جوانی از ثقیف لیلی را در راه کعبه و عاشق شدن بر وی و نکاح کردن وی
پیری که به نکته های دلکش
دادی صلح آب را به آتش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۴ - بیمار شدن شوهر لیلی و وفات یافتن وی با داغ محرومی از وصال لیلی
بر دوزخیان عیش ناخوش
باشد بتر از عذاب آتش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۷ - پوست پوشیدن مجنون و به میان گوسفندان لیلی درآمدن و به حوالی خیمه گاه وی رفتن
از تو به قلاده سگم خوش
چون سگ به قلاده خودم کش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۹ - ملاقات کردن مجنون با لیلی در یکی از راهها و در انتظار مراجعت او در مقام حیرت ایستادن و شیان کردن مرغ بر سر وی
رامشگر این ترانه خوش
دستان زن این سرود دلکش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۹ - ملاقات کردن مجنون با لیلی در یکی از راهها و در انتظار مراجعت او در مقام حیرت ایستادن و شیان کردن مرغ بر سر وی
چون سرو سهی به قد دلکش
چون کبک دری خرامیش خوش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۰ - خبر یافتن اعرابی از حال مجنون و به زیارت وی رفتن و چند روز با وی بودن و اشعار یاد گرفتن
شد وقت وی از سماع آن خوش
وز همدمیش نشد عنانکش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۶ - در بی وفایی عالم و سرعت زوال حیات فانی
گه باد کشد چراغ آتش
گه گردد ازو سموم ناخوش