محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵
این صید هنوز نیم رام است
این کار هنوز ناتمام است
این ماه هنوز نو طلوع است
این نخل هنوز نو قیام است
تیغش رقم حیات بزدود
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۸
روی تو که اختر زمین است
رشگ مه آسمان نشین است
قدت که بلای راستان است
کاهندهٔ سرو راستین است
اندام تو زیر پیرهن نیز
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷
ای طور تو را جهان خریدار
من جور تو را به جان خریدار
سوی تو که یوسف جهانی
رو کرده جهان خریدار
وصلت به خدا که رایگان است
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷
من بیتو ندارم از چمن حظ
دور از سمنت ز یاسمن حظ
بی روی تو در چمن ندارند
از صحبت هم گل و سمن حظ
بیقد تو نارواست کردن
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۱
ای روی تو از می ارغوان رنگ
دارد سمنت ز ارغوان رنگ
در دور خط تو مینماید
آیینهٔ آفتاب در زنگ
در سلسلهٔ تو همچون مجنون
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۰
زخم نگهت نهفته خوردم
پنهان نگهی دگر که مردم
شد عقل و زمان مستی آمد
خود را به تو این زمان سپردم
تیر نگهم زدی چو پنهان
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۹
این است که خوار و زارم از وی
درهم شده کار و بارم از وی
این است که در جهان به صدرنگ
گردیده خزان بهارم از وی
اینست آن که امروز
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۲
ای رشگ بتان به کج کلاهی
قربان سرت شوم اللهی
تو بسته میان به کشتن من
من بسته کمر به عذرخواهی
روی تو ز باده ارغوانی
[...]