گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

ای کرده مه را از تیره شب نقاب

در شب فکنده چین بر مه فکنده تاب

مشکست یا خطست یا شام شب نمای

ماهست یا رخست یا صبح شب نقاب

با سرو قامتت شمشاد گو مروی

[...]

خواجوی کرمانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

یا مرگ یا وصال ای کاش عنقریب

یا این دهد خدایا آن کند نصیب

از عزت جهان چندین مخور فریب

چون هر فراز آن دارد بسی نشیب

دانی که وصل چیست فرخنده خلعتی است

[...]

سحاب اصفهانی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۹ - در ستایش‌ کهف ا‌لا‌دانی و الاقاصی وزیر بی‌نظیر جناب حاجی آقاسی

 

از شب نرفته دوش پاسی دو بیشتر

من‌ پاسدار آنک آن مه ‌کند گذر

هردم به خویشتن‌گویان به زیر لب

کایدون شب مرا طالع شود سحر

بربوی آنکه ‌کی خورشید سر زند

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۱ - د‌ر مدح فریدون میرزا گوید

 

ای ترک می فروش ای ماه میگسار

بنشین و می بنوش برخیز و می بیار

راه خطا مرو ترک عطا مکن

بیخ وفا مَکَن، تخم جفا مکار

بستان بده بنوش بنشین بگو بجوش

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۶ - در ستایش امیرالامراء العظام حسین خان نظام‌الدوله گوید

 

اندر جهان دو چیز از دل برد محن

یا سادهٔ جوان یا بادهٔ کهن

تا چند غم خوری می خور به جای غم

غم پیرزن خورد می مرد شیرزن

در دیدهٔ تعب میخ فنا بکوب

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳۱ - در مدح جناب شریعتمدار حجة‌الاسلام آقا محمد مهدی کلباسی گوید

 

ای زلف یار من از بس معنبری

یک توده نافه‌ای یک طبله عنبری

همسایهٔ چهی پیرایه بر مهی

آذین گلشنی زیب صنوبری

گرچه در آتشی پیوسته سرخوشی

[...]

قاآنی
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۵

 

بیدار شد ز خواب بخت به خواب من

طالع چوشد به صبح آن آفتاب من

مستم چوچشم دوست مستی چنین نکوست

زانگور تاک نیست اما شراب من

از چشم پرخمار خوابم ربوده یار

[...]

بلند اقبال
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۲ - در معنی کنت کنزاً مخفیاناً فأردت ان أعرف

 

از قدرتش یکست باشد گرت بنظر

کادر ز شیئی پست اشیاءء خوبتر

چون مایه حیات کابست از حجر

و زخاک تیره‌گون سرو و گل و ثمر

هم طلعتی که رشک از وی برد قمر

[...]

صفی علیشاه
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۳ - در مدح حضرت امیرالمومنین(ع)

 

ساقی ز جای خیز فصل بهار شد

چون طلعت نگار عالم نگار شد

می ده که جیش دی اندر فرار شد

بر تخت سلطنت گل استوار شد

گلشن طرب فزا چون روی یار شد

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۵ - در مدح فرزند امام حسن مجتبی(ع)

 

ای ز بساطقرب از بسکه گشته مست

گاهی کشیده پای گاهی فشانده دست

افتاد بی‌خبر از وعده الست

از اوج لامکان در این حضیض پست

تا کی وصال دوست جوئی بسر سری

[...]

صامت بروجردی
 

الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در مدح میرزا حسن خان گوید

 

عید غدیر آمد ای ماه میگسار

بنشین و می بده برخیز و می بیار

گرد ستم نگرد راه کرم بپوی

بیخ جفا بکن شاخ وفا بکار

باب سرا ببند بند قبا گشا

[...]

الهامی کرمانشاهی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹ - در مدح حضرت مولی الموالی علی علیه‌السلام

 

ای مظهر احد هو یا علی مدد

ای محرم صمد هو یا علی مدد

ای شاه ذور شد هو یا علی مدد

ای میر معتمد هو یا علی مدد

الله را اسد هو یا علی مدد

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode