گنجور

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶

 

هر دل که گرم از آتش پنهان من شود

گر کافر فرنگ بود بت شکن شود

از دل که بگسلم گره ی غم ز تیر آه

تبخاله یی زند سر و مهر دهن شود

مجنون کجا و همدمی بلبلان باغ

[...]

بابافغانی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵

 

خط چون سپاه حسنِ تو را صف شکن شود

ریشِ تو مرهمِ دلِ پرداغِ من شود

ابرو به گوشه ای رود از ملک دلبری

چشمی که بود میکده، بیت الحزن شود

عادت به صبر ، عاشق رنجیده را مده

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶۷

 

وقت است از شکوفه چمن سیمتن شود

هر خار خشک یوسف گل پیرهن شود

دست نگار بسته شود هر کف زمین

هر گوشه دلپذیر چو کنج دهن شود

از مظهر جلال شود جلوه گر جمال

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۶۸

 

خلوت ز گفتگوی دو تن انجمن شود

از خامشی هزار زبان یک سخن شود

در دیده ای که سرمه وحدت کشید عشق

داغ پلنگ، چشم غزال ختن شود

چون خار پشت می گزدش گوی آفتاب

[...]

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸

 

روزی که یار مست برون از چمن شود

بلبل غریب گردد و گل بی وطن شود

گر در چمن حدیث لبش در میان نهم

گل گوید آنقدر که سراپا دهن شود

بر دست خویش کوهکن آخر هلاک شد

[...]

سیدای نسفی
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶

 

از باد زلف تو چو شکن درشکن شود

یارب مباد اینکه دلم بی‌وطن شود

باید ز عشق قوت بازو نه هر کسی

کافتاد تیشه‌ای بکفش کوهکن شود

عشقم رهاند از غم دنیا که دیده است

[...]

مشتاق اصفهانی
 

حزین لاهیجی » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در مدح حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا

 

خوش آنکه دل به یاد تو رشک چمن شود

زلفت سمن، بهار خطت یاسمن شود

ریزم ز بس به یاد عقیق لبت سرشک

دامن زکاوش مژه کان یمن شود

جز پرده های دیدهٔ یعقوب، باب نیست

[...]

حزین لاهیجی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴

 

با غیر یار ترسم اگر یار من شود

پیمانه نوش گردد و پیمان شکن شود

گر رفته رفته می شود آن نازنین چنین

بی شک بلا و فتنه ی هر مرد و زن شود

یارب روا مدار که از جور محتسب

[...]

رفیق اصفهانی
 
 
sunny dark_mode