گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۷۷

 

کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو

جایی که آن کمند شود پای بند تو

آموخت چشمهای مرا گریه های تلخ

در دیده خنده های لب نوشخند تو

شویم ز گریه روی زمین را که هست حیف

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۲

 

تا فاش گشت ذکر دهان چو قند تو

رغبت نمی‌کند به شکر دردمند تو

محتاج قید نیست، که زندانیان عشق

بیرون نمی‌روند به جور از کمند تو

کشتند در کنار چمن سروها بسی

[...]

۷ بیت
اوحدی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۰

 

ای گردن بلند قدان در کمند تو

رعنائی آفریده قد بلند تو

بر صرصری سوار وز دل می‌برد قرار

طرز گران خرامی رعنا سمند تو

خوش نرخ خندهٔ تو به بازار آرزو

[...]

۹ بیت
محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۱

 

صیدی که لعب عشق فکندش به بند تو

ضبط تو دید و جست برون از کمند تو

ای پای تا به سر چونی قند دلپسند

افغان که طعمهٔ مگسانست قند تو

دست مرا که ساخته‌ای زیر دست غیر

[...]

۹ بیت
محتشم کاشانی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵

 

با آنکه آزموده ترا دردمند تو

هر دم فریب می‌خورد از زهرخند تو

باشد هم از فریب محبت که افکند

خود را به دست و پای اسیران، کمند تو

از بس که می‌کشند ز هر سو کمند شوق

[...]

۵ بیت
میلی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۳

 

صید از حرم کشد، خم جعد بلند تو

فریاد از تطاول مشکین کمند تو

شد رشک طور از آمدنت کوی عاشقان

بنشین، که باد خردهٔ جان ها سپند تو

مشکل شده ست کار دل از عشق و خوش دلم

[...]

۳ بیت
حزین لاهیجی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۸

 

جان کیست تا که سر بکشد از کمند تو

دل چیست تا بجان نشود پای بند تو

دیوانه هوای تو فرزانه جهان

آزاد بنده ای که بود در کمند تو

ای هشت خلد در خم زلفین تو نهان

[...]

۱۱ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

غالب دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۴

 

بالم به خویش بس که به بند کمند تو

مردم گمان کنند که تنگم به بند تو

آزادیم نخواهی و ترسم کزین نشاط

نالم به خود چنان که نگنجم به بند تو

نز خویش ناسپاسی و نز سایه در هراس

[...]

۱۱ بیت
غالب دهلوی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۳ - مردانقلی

 

ماه تمام من که منم مستمند تو

مرغ دلم فتاده به دام کمند تو

رفتار خویش کبک دری ترک می‌کند

بیند اگر خرام قد دلپسند تو

در ملک حسن خسرو فرمانروا تویی

[...]

۸ بیت
طغرل احراری