عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۶۰
سروست و بت نگار من آن ماه جانور
ار سرو سنگ دل بود و بت حریر بر
عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۳۹ - از چکامه ای
اخگر هم آتشست ولیکن نه چون چراغ
سوزن هم آهنست ولیکن نه چون تبر
کلکش چو مرغکیست دو دیده پر آب مشک
وز بهر خیر و شر زبانش دو شاخ وتر
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - نیز در مدح سیدالکفاة خواجه ابوعلی حسنک وزیر گوید
باری ندانمت که چه خو داری ای پسر
تا نیستی مرا و ترا هیچ درد سر
همچون مه دو هفته برون آیی از وثاق
همچون مه گرفته درون آییم ز در
رغم مرا چو سرکه مکن چون بمن رسی
[...]
فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قطعات و ابیات بازماندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۹ - او راست
عشق آتشیست کآب نیابد بر او ظفر
ای دل چرا نکردی زآتش همی حذر
آری حذر نکردی تا سوخته شدی
تو سوختی و با تو بسوزد همی جگر
همسایه بدی و ز همسایگان بد
[...]
قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - در مدح ابودلف شاه نخجوان
تا بیشتر زند به دلم عشق نیشتر
باشد مرا به مهر بتان میل بیشتر
اندیشه یکی پسر اندر دلم فتاد
هرگز نیامده بهبر من چوناو پسر
تا عشق آن پسر بهسرم بر نهاد رخ
[...]
منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۸ - در وصف بهار و مدح محمدبن نصر سپهسالار خراسان
آن سوسن سپید شکفته به باغ در
یک شاخ او ز سیم و دگر شاخ او ز زر
پیراهنیست گویی دیبا ز شوشتر
کز نیل ابره استش و از عاج آستر
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۸ - در مدح ابوالفرج نصربن رستم و توصیف نبرد آزمایی او
آن ترجمان غیب و نماینده هنر
آن کز گمان خلق مر او را بود خبر
آن زرد چهره که کند روی دوست سرخ
شخصی نه جانور برود همچو جانور
غواص پیشه ای که به دریا فرو شود
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۲ - چیستان
ناجانور بدیع یکی شخص پر هنر
گه خامش است گاهی گویا چو جانور
ناجانور چراست هستش چهار طبع
ناکرده هیچ علت در طبع او اثر
ناله چرا کند چو به دل درش هیچ نیست
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۳ - در صفت شیر و مدح آن وزیر
بگشاد خون ز چشم من آن یار سیم بر
چون بر بسیج رفتن بستم همی کمر
او آفتاب و همچو مطر اشکش و مرا
در آفتاب نادره آمد همی مطر
گه روی تافت گاه ببوسید روی من
[...]
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
افکند و ساخت اختر گردون به طوع و طبع
بر حکم تو مسیر و به فرمان تو مدار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
با نهی هیبتت نزند هیچ سر و شاخ
بی ابر نهمتت ندهد هیچ شاخ بار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
جسمی که کام دل نگذارد به کام تو
در سوخته جگر خلدش دست مرگ خار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
چشمی که در جهان نگرد بر خلاف تو
در دیده جاش میخ زند کوری استوار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
آن کز تو شد غمی نشود تا به حشر شاد
وان کز تو شد عزیز نگردد به عمر خوار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
پیموده و سپرده ثواب و عقاب تو
پهنای هر بلاد و درازی هر دیار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
بفراخت نیکخواه تو را راحت وصول
بگداخت بدسگال تو را رنج انتظار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
این را ز نعمت تو طعامیست خوش مزه
وان را ز سطوت تو شرابیست بدگوار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
زان تیغ آفتاب کشیده دراز وپهن
جز جان دشمن تو نگردد همی فگار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
زان رشته دو رنگ سپید و سیاه صبح
جز اسب دولت تو نیابد همی چدار
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۵ - ستایش سلطان علاء الدوله مسعود
بر عز و ملک تو رقم جاودانی است
ز آثار حمله های تو در دشت شابهار