گنجور

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۱

 

مژگان نگر چو عربده جویان برآمده

خنجر به دست، بر زده دامان برآمده

شمشیرکین به کف، نگه کافر از فرنگ

آیا پی کدام مسلمان برآمده؟

زان آب تیغ، لاله هر زخم پیکرم

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۷

 

رگ در تنم ز شورش سودا گسیخته

پیوند من ز جان شکیبا گسیخته

یارای عقل نیست عنان داریم دگر

زنجیر من بهار به صحرا گسیخته

الفت کم و غرور فراوان و عهد سست

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۹

 

بر هر زمین که جلوه کنی آسمان کنی

می زیبدت که ناز به کون و مکان کنی

این لطف جلوه ای که ز سرو تو دیده ام

بر خاک اگر گذر فکنی پرنیان کنی

هر جا گشایی از پی دل زلف پرشکن

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۴

 

زان نور دیده، شد مژهٔ خون فشان تهی

از طایر مراد مباد آشیان تهی

رشک محبتم نگذارد نفس کشم

دل از حدیث شوق پر است و زبان تهی

ترسم رَوَد زِ یاد تو یکباره نام ما

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۵

 

با یار گفتم از غم بسیار، اندکی

گفتا که هست حوصله درکار، اندکی

تاکی به ناز، دیده فروبستهای ز من؟

یکبار دامن مژه بردار، اندکی

گفتا نگه به خواب بهار تغافل است

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۲

 

ای دل، سپند آتش سودای کیستی؟

خرمن به باد داده و رسوای کیستی؟

در محفلی که موج پریزاد می زند

آیینه دار حسن دلارای کیستی؟

در پوست، رستخیز قیامت فکنده ای

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۰

 

آگه ز بی وفایی اغیار گشته ای

از جام حسن مستی و هشیار گشته ای

چون گل شده ست دامن پاک تو غرق خون

گویا سراسری به دل زار گشته ای

مشکین شده ست رنگ تو ای خطّ سبزفام

[...]

حزین لاهیجی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۲

 

ای شوق، در شکنجهٔ دل‌ها چگونه‌ای؟

آه ای شرار شوخ، به خارا چگونه‌ای؟

در پرسشت به لب نفسم می‌تپد به خون

ای ماهی بریده ز دریا چگونه‌ای؟

ای دل که بود سجده برت فرق آفتاب

[...]

حزین لاهیجی
 
 
۱
۶
۷
۸
sunny dark_mode