×
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰
از جور او مگر شب هجران شکایتی
گوید کسی که این دو ندارد نهایتی
مهر کسی خوشم که اثر در دلت نکرد
عشق تو کرد گرچه به هر دل سرایتی
هر نوع کآورند به یاد توام نکوست
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۴
ای هشت باب خلد ز روی تو آیتی
وز قامت تو شور قیامت کنایتی
تفسیر سر آیه نورش شود عیان
هر کاو ز مصحف رخ تو خواند آیتی
مانده به این امید خضر زنده در جهان
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۰ - شحنهٔ خراسانی
ما گمرهیم و راه به سویت نمیبریم
ای رهنمای گم شدگان خود هدایتی
بی یادت ار نیم نفسی بس عجب مدار
نه عشق من نه حسن تو دارد نهایتی
بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۶
گر طالعم کند به وصالت حمایتی
نبود دگر ز طالع خویشم شکایتی
رشک آیدم از اینکه مگر دیده روی تو
گر بشنوم زحسن تو از کس حکایتی
آمد به وصف روی تو والشمس سوره ای
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۹۵ - مزیّن به منقبت عین الله الخالق حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام
ای آفتاب از مه روی تو آیتی
تاریک شب ز ظلمت مویت کنایتی
جز پیر میفروش پی دفع درد و غم
از هیچ کس به عمر ندیدم کفایتی
سرو چمن ز قامت دلجوت جلوهای
[...]
۱
۲