ای آفتاب از مه روی تو آیتی
تاریک شب ز ظلمت مویت کنایتی
جز پیر میفروش پی دفع درد و غم
از هیچ کس به عمر ندیدم کفایتی
سرو چمن ز قامت دلجوت جلوهای
آب خضر ز لعل لبانت کنایتی
در هر سری ز سنگ جفایت نشانهای
در هر دلی ز آتش عشقت سرایتی
شاهی تو را سزد که توانی بنا، گرفت
هر دم به یک اشاره ابرو ولایتی
در فوج دلبران که به نصرت مُسلّمند
فرخندهتر ز سرو قدت نیست رایتی
بپْذیر پند من که شنیدم ز کاملی
وز این صحیحتر نشنیدم روایتی
مشکن دل کسی که به اجماع عقل و نقل
نبْود به هیچ کیش، بتر زین جنایتی
غیر از علیّ و آل، نباشد «محیط» را
از کس امید لطفی و چشم عنایتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف زیباییها و جذابیتهای محبوب خود میپردازد و او را به آفتاب و سرو چمن تشبیه میکند. او از درد و غمهای خود میگوید و فقط از میفروش قدیم به عنوان منشأ تسکین یاد میکند. شاعر همچنین به طور ضمنی محبوبش را بالاتر از دیگران میداند و میگوید که عشق او آتشین و نشانهای از جفای زمانه است. او به محبوب میگوید که شایستهی پادشاهی است و در میان دلبران به خاطر زیباییاش از همه برتر است. در نهایت، شاعر هشدار میدهد که دل کسی را نشکنید که هیچ کس به اندازهی علی و آل او امیدی به لطف و عنایت ندارد.
هوش مصنوعی: ای خورشید، چهرهات مانند نشانهای است که در شب تاریک، ظلمت مویت به تصویر کشیده میشود.
هوش مصنوعی: فقط از پیر میفروش میتوان درمانی برای درد و غم پیدا کرد و در عمرم هیچ کس دیگری را ندیدم که بتواند این مشکل را حل کند.
هوش مصنوعی: به زیبایی قامت دلنشین تو، مانند نمایش خاصی در چمن است و لبهای لعلگونت مانند آب خضر، نمادی از حیات و روشنایی هستند.
هوش مصنوعی: در هر چهرهای نشانهای از آسیبهای تو وجود دارد و در هر دل، آتش عشق تو خانه کرده است.
هوش مصنوعی: شایستهی توست که با تواناییات، ساختار و ادارهی امور را به دست بگیری، زیرا هر لحظه میتوانی با یک اشارهات، قدرت و تاثیر خود را بر سرنوشت نواحی مختلف بگذاری.
هوش مصنوعی: در میان جمع دوستداران که به یاری تو همیشه آمادهاند، هیچ چیز به اندازهی پرچم زیبایی قد تو خوشبختی نمیآورد.
هوش مصنوعی: پند من را بپذیر؛ من از شخصی کامل نقل قولی شنیدم که این پند از هر چیز دیگری که شنیدم صحیحتر است.
هوش مصنوعی: دل کسی را نشکن که بر اساس خرد و نقل، هیچ مذهبی ندارد؛ این کار بدتر از هر جنایت است.
هوش مصنوعی: جز علی و خاندان او، از کسی دیگر نمیتوان انتظار بخشش و مهربانی داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نه بر خلاص حبس ز بختم عنایتی
نه در صلاح کار ز چرخم هدایتی
پیشم نهد زمانه ز تیمار سورتی
هر گه که بخوانم ز اندوه آیتی
از حبس من به هر شهر اکنون مصیبتی
[...]
ای در کف تو جایگه هر کفایتی
در زیر شکر و منت تو هر ولایتی
هر ساعتی ز اختر سعدت معونتی
هر لحظهای ز شاه جهانت عنایتی
بر هر زبان ز وصف کمال تو سورتی
[...]
ای آفتاب از ورق رویت آیتی
در جنب جام لعل تو کوثر حکایتی
هرگز ندید هیچ کس از مصحف جمال
سرسبزتر ز خط سیاه تو آیتی
بر نیت خطت که دلم جای وقف دید
[...]
ای از بسیط جاه تو گردون ولایتی
وی از سپاه رای تو خورشید رایتی
کرده زبان سوسن آزاد هر نفس
در باب لطف از دم خلقت روایتی
درشان حادثات بود گاه حلّ و عقد
[...]
ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی
حق را به روزگار تو با ما عنایتی
گفتم نهایتی بود این درد عشق را
هر بامداد میکند از نو بدایتی
معروف شد حکایتم اندر جهان و نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.