گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۵

 

ای باد یاد روضه بغداد تازه کن

تا تازه گردد از تو دل خویش کام من

یک صبحدم به فال همایون سفر گزین

وانگه دعای سدره گذار و پیام من

از روی مکرمت سوی آن خواجه بر که هست

[...]

۱۵ بیت
مجد همگر
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۰

 

با یار کوچ کرده که گوید پیام من

وانجا به جز صبا که رساند سلام من

من کیستم که نامه فرستم به سوی او

در نامه سگانش نویسید نام من

جانم ستد که از لب شیرین عوض دهم

[...]

۷ بیت
جامی
 

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۱

 

زین سان که تند می‌گذرد خوش‌خرام من

کی ملتفت شود به جواب سلام من

گفتم بگو از آن لبِ شیرین حکایتی

سد تلخ گفت دلبر شیرین‌کلام من

آن شمع گر ز سوز دل من خبر نداشت

[...]

۵ بیت
وحشی بافقی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در مرثیهٔ برادر خود میگوید

 

از پا فتاد سرو صنوبر خرام من

پرواز کرد طایر دولت ز بام من

۱ بیت
آذر بیگدلی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۳

 

یک رشحه از تراوش لعلت به کام من

خوشتر که ریزد آب خضر جم به جام من

شیر و شراب و شکر و شهدم به کار نیست

تا کوثر دهان تو باشد به کام من

رسواییم ز عشق تو افزود و ننگ نیست

[...]

۱۰ بیت
صفایی جندقی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۶

 

بشکست سنگ محنت عشق تو نام من

دردا، که ریخت آب رخ و ننگ و نام من

تا من شدم غلام سگ پاسبان دوست

شد ماه، شمع محفل و کیوان غلام من

یک بوس از آن دو لعل ندارم طمع فزون

[...]

۷ بیت
افسر کرمانی