گنجور

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

ساقی به آب خضر نشان ده پیاله را

کز دل برون کنیم غم دیر ساله را

بلبل ز روی گل همه حرف جفا شنید

آه ار ورق بباد دهند این رساله را

هر دم شکفته تر شود از آه من رخت

[...]

امیر شاهی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

پر کن بدور لعل نگارم پیاله را

تا بشکنیم توبه هفتاد ساله را

گشتند منفعل گل و سنبل به رنگ و بوی

تا برفکند ماه من از گل کلاله را

دوران دون ببین که چو خواهیم جرعه‌ای

[...]

شاهدی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

ساقی به جلوه آر، می همچو لاله را

چون لاله برفروز جمال پیاله را

سر تا به پا چو نافه پر از مشک چین شود

گر با کمند زلف بگیرد غزاله را

دل را کنی ز تیغ جفا گر ورق ورق

[...]

میلی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۴

 

مگذار بر زمین دل شبها پیاله را

از باده برگ لاله کن این داغ لاله را

نتوان ز من گرفت به عمر دراز خضر

کیفیت بلند شراب دو ساله را

ساقی چنان خوش است که گر می کمی کند

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

چشمت به خاک ریخته خون پیاله را

بخشیده توتیای نگه چشم لاله را

تا با خیال زلف تو پیوند کرده ام

پیچیده ام به رشته جان تار ناله را

از تاب درد کیست ندانم که نوبهار

[...]

اسیر شهرستانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۰

 

کردم رقم به‌کلک نفس مد ناله را

دادم به باد شعلهٔ شوقت رساله را

از سرمه چشم شوخ تو تمکین‌پذیر نیست

نتوان به‌گرد‌، مانع رم شد غزاله را

از ره مروبه عیش شبستان این چمن

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode