گنجور

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳ - موعظه در رفع امل

 

نزد طبیبِ عقلِ مبارکُ قدم شدم

حالِ مزاج خویش بگفتم، کَما جریٰ

دل را چو از عفونتِ اخلاطِ آرزو

محموم دید و سرعت نبضم بر آن گوا

گفتا بدن ز فضلهٔ آمال ممتلی است

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰ - در معذرت صاحب

 

ای بر عقاب کرده تقدم ثواب را

وی بر خطا گزیده طریق صواب را

در مستی ار ز بنده خطایی پدید شد

مست از خطا نگردد واجب عقاب را

گر در گذاری از تو نباشد بسی دریغ

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱ - عزل خواجه شهاب را خواهد

 

ای صدر نایبی به ولایت فرست زود

معزول کن شهابک منحوس دزد را

زرهای بی‌شمار به افسوس می‌برد

آخر شمار او بکن از بهر مزد را

تا دیگران دلیر نگردند همچو او

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵ - مطایبه

 

دستار خوان بود ز دو گز کم به روستا

در وی نهند ده کدوی تر نه بس عجب

لیکن عجب ز خواجه از آن آیدم همی

کو بر کدوی خشک نهد بیست گز قصب

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۶ - در شکایت گوید و توقع تلطف کند

 

چون برگهای طوبی طبعم به نام تو

یک روی بر ثنا و دگر روی بر دعاست

در خاطرم که بلبل بستان نعت تست

اطراف باغ عمر ابدالدهر پر نواست

با برگ و با نوای چنین بنده‌ای چو من

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۷ - در مدح گوید

 

ای سروری که از گل دل قامت قلم

بی‌خدمت دوات تو بسته کمر نخاست

بادا همیشه ملک جمال تو منتظم

کز کاف کن فکان چو وجودت گهر نخاست

بی‌طبع دلگشای تو از سنگ زر نخاست

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۰ - در شکایت دوری از بزم مخدوم

 

شاها بدان خدای که بر دست قدرتش

هفت آسمان چو مهره به دست مشعبدست

فرماندهی که در خم چوگان حکم اوست

این گویهای زر که بدین سبز گنبدست

کین بنده تا ز خدمت بزم تو دور ماند

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۶ - لطیفه

 

ای سروری که کوکبهٔ کبریات را

کمتر جنیبت ابلق ایام سرکشست

رای تو در نظام ممالک براستی

تیری که جیب گنبد گردونش ترکشست

اکنون که از گشاد فلک بر مسام ابر

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۱ - در ندامت و شکایت

 

با آنکه چند سال بدیدم بتجربت

کز کل خواجگان جهان بوالحسن بهست

پنداشتم که بازوی احسان قوی‌ترست

آنجا که بر کتف علم پیرهن بهست

یا همچو سرو نش در آزادگی کند

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۵ - در طلب شراب و گوشت و مزه به طریق لغز گفته

 

مقلوب لفظ پارس به تصحیف از کفت

دارم طمع که علت با من ز دست کوست

تصحیف قافیه که به مصراع آخرست

گر ضم کنی بر آنچه مسماست هم‌نکوست

آن دو لطیف را سیمی هست هم لطیف

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۶ - سکنجبین از کسی به طرز لغز خواسته

 

بفرستم ای امیر به تعجیل شربتی

زان کز قوام و نفع چو لفظ بدیع اوست

شیرین و ترش گشته دو جوهر به هم رفیق

این چون حدیث دشمن و آن چون عتاب دوست

آورده زیر کان ز پی فایده برون

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۸ - در مدح موئیدالدین مودودشاه

 

بازآمد آنکه دولت و دین در پناه اوست

دور سپهر بندهٔ درگاه جاه اوست

مودودشه موئید دین پهلوان شرق

کامروز شرق و غرب جهان در پناه اوست

گردون غبار پایهٔ تخت بلند اوست

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۹

 

بوطیب آنکه سرد و جفا گفت مر مرا

بگذاشتم که مرد سفیهست و عقربی است

ور زانکه از سفه به همه عمر در جهان

دشنام من دهد چه کنم گرچه مصعبی است

از حرمت علیکم او تا به قد سلف

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۲ - مناظرهٔ بوتهٔ کدو با درخت چنار

 

نشنیده‌ای که زیر چناری کدو بنی

برجست و بر دوید برو بر به روز بیست

پرسید از چنار که تو چند روزه‌ای

گفتا چنار عمر من افزون‌تر از دویست

گفتا به بیست روز من از تو فزون شدم

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۹ - در طلب شراب

 

ای سروری که چون تو به رادی سحاب نیست

چون رای روشن تو بلند آفتاب نیست

مهمان رسیده‌اند تنی چندم این زمان

قومی که شان برفتن از اینجا شتاب نیست

داریم کودکی که چو روی و چو موی او

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱۸

 

شکلی نهاده‌اند حکیمان روزگار

اعداد آن به رمز بخواهم همی نوشت

جشن عرب به سال درو اختران چرخ

نقش مهین کعب ببین این نکو سرشت

میعاد وضع حمل و نماز و خدای عرش

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۹ - مطایبه در عذر مستی

 

گفتی اجل شهاب موئید که آن فلان

رفت و نگفت رفتم و این ناصواب رفت

از بادهٔ نعیم تو شد چون به خانه مست

رفتم چگونه گوید آن کو خراب رفت

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۰ - صاحب ناصرالدین دارو خورده بود او را تهنیت گفته

 

ای ملک پادشه شده ثابت‌قدم به تو

بر امر و نهی تو قدمش را ثبات باد

در ذمت ملوک جهان دین طاعتت

واجب‌تر از ادای صیام و صلات باد

واندر زمین مملکت از حرص خدمتت

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹۰ - در طلب احسان

 

گفتم چو لطف بار خدایم قبول کرد

جانم ز قهر و غصهٔ ایام رسته شد

گفتم چو صبح وعدهٔ انعام او دمید

روزیم فاضل آمد و روزم خجسته شد

خود بعد انتظار درازم گلو گرفت

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۱۵ - در تهنیت منصب گوید

 

احکام دین چو از شرف‌الدین شرف گرفت

آنرا عنایت ازلی تقویت کند

آن کاملست او که نماند جهان جهل

گر علم را به کلک و نظر تربیت کند

از رای اوست تابش خورشید عاریت

[...]

انوری
 
 
۱
۲
sunny dark_mode