گنجور

 
انوری

ای ملک پادشه شده ثابت‌قدم به تو

بر امر و نهی تو قدمش را ثبات باد

در ذمت ملوک جهان دین طاعتت

واجب‌تر از ادای صیام و صلات باد

واندر زمین مملکت از حرص خدمتت

مردم گیاه رسته به جای نبات باد

نعال بارگاه ترا گرد دستگاه

بر جای نعل و میخ هلال و بنات باد

در استخوان هرکه ز مهر تو مغز نیست

از پای مال خاک رمیم و رفات باد

بس بر جگر چو جان به لب آید ز تشنگیش

آب ار رود ز نایژهٔ حادثات باد

از آبهای دشمن تو اشک روشنست

رخسارهٔ چو نیلش ازو چون فرات باد

هر باد عارضه که به عرضت گذر کند

با نامهٔ شفا و نسیم نجات باد

ای پادشا سکندر ثانی و خضر تو

این شربت مبارکت آب حیات باد