گنجور

 
 
 
ناصرخسرو

ای آنکه جز طرب نه همی بینمت طلب

گر مردمی ستور مشو، مردمی طلب

بر لذت بهیمی چون فتنه گشته‌ای

بس کرده‌ای بدانکه حکیمت بود لقب

چون ننگری که چه می‌نویسد بر این زمین

[...]

وطواط

ای تاج دین تازی و ای سید عرب

ای خدمت جناب تو اقبال را سبب

ای بوالغنایمی، که ترا از غنایمست

بخشودن خلایق و بخشیدن ذهب

ای رافعی، که ساعد و بازوی تو شدست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
قوامی رازی

ای داده روی تو دل غمناک را طرب

از عجب دور باش که باشد ز تو عجب

اندر غم فراق تو جانم به لب رسید

تا با تو در وصال تو لب بر نهم به لب

بس شب که تابه روز دلم بی قرار بود

[...]

حمیدالدین بلخی

معلوم من نشد که ز احداث روز و شب

با او چه کرد گردش ایام بلعجب؟

در جام او چه کرد جهان زهر یا شکر؟

در دست او چه داد فلک خار یا رطب؟

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از حمیدالدین بلخی
اثیر اخسیکتی

ای سالکان راه هوای تو در طلب

وی ساکنان کوی رضای تو در طرب

هم باده های ناب وصال تو بی غرض

هم زخم های تیغ فراق تو بی سبب

در سور عشرت تو خوش استاد، کان چو صبح

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه