فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۷ - در مدح سلطان محمد بن محمود غزنوی
سوسن داری شکفته برمه روشن
بر مه روشن شکفته داری سوسن
ماهی گر ماه درقه دارد و شمشیر
سروی گر سرو درع پوشد و جوشن
سوزن سیمین شده ست و سوزن زرین
[...]
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۴
دیر بماندم در این سرای کهن من
تا کهنم کرد صحبت دی و بهمن
خسته ازانم که شست سال فزون است
تا به شبانروزها همی بروم من
ای به شبان خفته ظن مبر که بیاسود
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱۶
سرو قبا پوش من قباش بگردان
ای شده اسرار غیب پیش تو روشن
باز ز سیصد بگیر شست و نگه دار
تا شودت نام آن نگار معین
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲
از تو کجا چاک نیست سینه به ناخن
تا بنویسم بحشر شرح تغابن
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲
از تو کجا چاک نیست سینه به ناخن
تا بنویسم بحشر شرح تغابن
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۹
نیمه شب ای برق آه من شرری زن
شعله ببالا و پست و خشک و تری زن
از تو چو پروانه شمع چهره نهان کرد
جهد کن و خویش را تو بر شرری زن
تا بکی ایجان به بند جسم اسیری
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱۲ - عطار نیشابوری رَوَّحَ اللّهُ رَوْحَهُ
هرگاه که بینش تو گردد به کمال
کوریِ خود آن زمان توانی دیدن
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۲ - و له فی المدیحه
دوش مرا تافت نور عقل به روزن
گفتمش ای از تو جان تاری روشن
ایدک الله ای سروش سبکروح
کز توگرانجان من همارهٔ ریمن
وفقک الله ای کلیم گرانقدر
[...]
جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۷ - در منقبت شاه اولیا علی مرتضی و شهادت حضرت علی اصغر
شیر خدا آفتاب برج میامن
باب حکم پرده دار واجب و ممکن
مخزن اسرار هر چه ساری و ساکن
عرصه لاهوت راست ماه مهیمن
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱ - مسمط در ستایش پروردگار
قلب معارف به داغ مهر تو محزن
امن تحلای تست وادی ایمن
طالب دیدار تست شیخ و بر همین
دیده جمال تو جلوهگر که به گلشن
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۸ - زبان حال زینب خاتون(ع)
شرح غم و محنت تو تا صف محشر
کرده دل انس و جان کباب حسین جان
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۸ - زبان حال زینب خاتون(ع)
هر ستمی را که داشت دهر ستمگر
کرد برای تو انتخاب حسین جان
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۸ - زبان حال زینب خاتون(ع)
غیر تو از بیکسی به وقت سواری
زن نگرفت از کسی رکاب حسین جان
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۸ - زبان حال زینب خاتون(ع)
قطره آبی ز کوفیان طلبیدی
از چه ندادت کسی جواب حسین جان
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۸ - زبان حال زینب خاتون(ع)
خود تو مگر سبط بوتراب نبودی
جای تو شد بر سر تراب حسین جان
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۸ - زبان حال زینب خاتون(ع)
آه که شد قاسمت به وقت عروسی
بر کفش از خون خود خضاب حسین جان
صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۸ - زبان حال زینب خاتون(ع)
ناله لیلا ز رود رود ربوده است
از جگر سنگ صبر و تاب حسین جان