امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۸ - در صفت موسم گرمای هند
گرم چنان گشت هوا در جهان
آتش گویند، بسوزد زبان !
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۹ - در وصف کشتی هندی
همچو کمان پر خم و تیره از میان
تیر ستاده ست و کمانش روان
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۰ - در صفت باران موسمی هند
تاب کشید آتش به رقش چنان
کش نم صد ابر نه دارد زیان
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۱ - در وصف پیل جنگی هندی
کشتی عاج است تو گوئی روان
گشته دو گوشش زد و سو بادبان
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۲ - صفت طعام هندی
از پس آن دور درآمد بخوان
دائرهٔ مهر شده دور نان
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۱ - حسن تعلیل
رفت زمین را چو حجاب از میان
گشت پدید از تهٔ آب آسمان
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵۴ - تجرید
همچو کمان پر خم و تیر از میان
تیر ستاده است و کمانش روان
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مطلعالانوار » بخش ۱۲ - بهار و خزان طبیعت و شباهت طبیعت آدمی به آن
ناز کنی ناز کشندت به جان
دل طلبی نیز دهندت روان
ابن یمین » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - فی التوحید و المعرفه
پیش از آندم که بود کون و مکان
بود آن گنج گرانمایه نهان
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲ - در صفت عاشق شدن جوانی
از همه خلق جهان برکران
گوشه عزلت شده او را مکان
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲ - در صفت عاشق شدن جوانی
طعن زدی بر همه عاشقان
کس چه بدادند دل از دست هان
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲ - در صفت عاشق شدن جوانی
بود به همسایه یکی آن جوان
سرو قدی لاله رخی آن زمان
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲ - در صفت عاشق شدن جوانی
حقه پر در و گهر آن لبان
مهر رخش در تن عشاق جان
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲ - در صفت عاشق شدن جوانی
گر صفت او بکنم در جهان
راست نیاید به قلم این زمان
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲ - در صفت عاشق شدن جوانی
برده بد آن خادمه چیزی گمان
گفت چه حالی است ترا ای جوان
صوفی محمد هروی » ده نامه » بخش ۲ - در صفت عاشق شدن جوانی
گفت برو بهر خدای جهان
حال دلم را بکن آن جا عیان