گنجور

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵

 

خسته هجر گشته ام با تو وصالم آرزوست

تیره شده است چشم من نور جمالم آرزوست

از تف کار عشق جان سوخت بنار تشنگی

از لب روح بخش تو آب زلالم آرزوست

بی تو حرام شد مرا با دگری نفس زدن

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۴

 

گر برود هزار جان با غم عشق او خوشم

من که بعشق زنده ام منت جان چرا کشم

خضر ز آب زندگی خوش نزید چنانکه من

از هوس جمال او زنده در آب و آتشم

من که ز عشق مردنم هر نفس آرزو بود

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۷

 

پای خیال سست شد در طلب وصال تو

کاش بخواب دیدمی یکنفسی خیال تو

آه که کی سپردمی راه بکوی کبریا

گر نشدی دلیل من پرتوی از جمال تو

هر که ز روی مسکنت خاک ره طلب نشد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۸

 

ای دل و جان عاشقان شیفته لقای تو

عقل فضول کی برد راه بکبریای تو

بلبل طبع با نوا از چمن شمایلت

طوطی روح را دهن پر شکر از عطای تو

آتش جان خاکیان نفخه بی نیازیت

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶۰

 

آه که از ره کرم یار نکرد یارئی

سوختم از غم و نشد رنجه بغمگسارئی

بر سر صید خود مرا کشت و نگاه هم نکرد

لایق صید خسروی نیست چو من شکارئی

چاره کار عاشقان زاری و زور و زر بود

[...]

حسین خوارزمی
 
 
sunny dark_mode