گنجور

 
۱
۳
۴
۵
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱۰

 

توئی آن گل که معروفی بهر گلشن به بیرنگی

اگر چه از تو دارد رنگ نقش کلک ارژنگی

زتو بس نقش پیدا و تو پنهان طرفه نقاشی

بهر گل رنگ و بو دادی و معروفی به بیرنگی

خطرها در بیابان طلب بس هست سالک را

[...]

۹ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱۲

 

ز رعنایی چه نازد سروبُن یا گل ز زیبایی

که با سرو گل‌اندامی سری داریم و سودایی

هجوم خط و ارباب هوس گرد لبت نوشد

چو بر تنگ شکر مور و مگس آورده غوغایی

حریفان انجمن سازند با ساز و طرب هرشب

[...]

۱۱ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱۴

 

حدیث درد دل ای باد با جانان من گفتی

خطا کردی که این درد نهان با جان من گفتی

گرفتم درد عشق از دل سپردم در میان جان

در افغان دل که با جان قصه جانان من گفتی

طبیبان درد رنجوران خود پوشند از یاران

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۸

 

زدستم برنمی آید که از پا برکشم خاری

ندارم پا که بگذارم قدم بر طرف گلزاری

نه تنها خار بر پایم شکست ایدوستان دستی

که بشکسته بپای دل مرا از نوگلی خاری

بکن نائی تو معذورم کز آن شکر دهان دورم

[...]

۱۰ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴۶

 

الا ای باغبان خاصیت سرو روان دانی

اگر آن سروبالا را به جای سرو بنشانی

بنازم ایزد گلی دارم که از خار و خزان فارغ

اگر آن گل ببینی روی از گلشن بگردانی

اگر دامن‌کشان آید به باغ آن سرو گلچهره

[...]

۶ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 
 
۱
۳
۴
۵
 
تعداد کل نتایج: ۸۵