گنجور

 
۱
۲
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳۰

 

چه سازم تا توانم ریخت رنگ سجده در کویش

سر افتاده‌ای دارم که پیشانی‌ست زانویش

کف بی‌پنجه گیرایی ندارد حیرتی دارم

که آیینه چسان حیرت‌ گرفت از دیدن رویش

سوادی نیست آزادی که روشن یاریش کردن

[...]

۱۲ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳۲

 

صبا ای پیک مشتاقان قدم فهمیده نه سویش

که رنگم می‌پرد گر می‌تپد گرد از سرکویش

نفس تا می‌کشم در نالهٔ زنجیر می‌غلتم

گرفتارم نمی‌دانم چه مضمونست گیسویش

تو هم ای دیده محو شوق باش و بیخودیها کن

[...]

۱۱ بیت
بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳۴

 

طرب خواهی درین محفل برون آ گامی آن سویش

بنالد موج از دریا، تهی ناکرده پهلویش

گلستانی‌ که حرص احرام عشرت بسته است آنجا

به جای سبزه می‌روید دم تیغ از لب جویش

چراغ مطلب نایاب ما روشن نمی‌گردد

[...]

۱۲ بیت
بیدل دهلوی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۵

 

به صورت ماه را گفتم شبی چون روی نیکویش

وزین معنی بسی شرمنده‌ام امروز از رویش

به سرو جویباری ننگرد در بوستان دیگر

به طرف جوی بیند هر که سرو قد دلجویش

من بی‌دل چسان درد دل خود پیش او گویم

[...]

۸ بیت
رفیق اصفهانی
 

خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۴۳

 

خورد در نافه خون مشک ختن از رشک گیسویش

نهد سروسهی سر در قدم از قد دلجویش

اگر زاهد به خواب آن شوخ را بیند یقین دانم

نسازد سجده را هرگز به جز محراب ابرویش

۲ بیت
خالد نقشبندی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۳ - مغربی تبریزی قُدِّسَ سِرُّهُ

 

مرا از روی هر دلبر تجلی می‌کند رویش

نه از یک سوی می‌بینم که می‌بینم زهرسویش

۱ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۳ - مغربی تبریزی قُدِّسَ سِرُّهُ

 

مرا از روی هر دلبر تجلی می‌کند رویش

نه از یک سوی می‌بینم که می‌بینم زهرسویش

۱ بیت
رضاقلی خان هدایت
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵ - نگران روی او

 

چنان سدّی ز چین بسته است آن زلفین گیسویش

که یأجوج نگه را نیست ره در کشور رویش

نگردد تا سپاه خط تمامی جمع، ممکن نیست

خلاص اسکندر دل از عقابین دو ابرویش

رُخش گوئی بهشت است و دهان کوثر قدش طوبی

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » مثمن

 

دو زلفش سرنگون ماریست من بیمار گیسویش

سراسر چهره او نار و من در نار بی‌رویش

دهد تعلیم سحر سامری چشمان جادویش

گرفتار است مرغ دل به دام حلقه مویش

چو بلبل ناله می‌سازم به یاد آن گل رویش

[...]

۳ بیت
طغرل احراری
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۹