گنجور

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴

 

به صورت ماه را گفتم شبی چون روی نیکویش

وزین معنی شبی شرمنده ام امروز از رویش

به سرو جویباری ننگرد در بوستان دیگر

به طرف جوی بیند هر که سرو قد دلجویش

من بی دل چسان درد دل خود پیش او گویم

[...]

رفیق اصفهانی
 

خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۴۳

 

خورد در نافه خون مشک ختن از رشک گیسویش

نهد سروسهی سر در قدم از قد دلجویش

اگر زاهد به خواب آن شوخ را بیند یقین دانم

نسازد سجده را هرگز به جز محراب ابرویش

خالد نقشبندی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۳ - مغربی تبریزی قُدِّسَ سِرُّهُ

 

مرا از روی هر دلبر تجلی می‌کند رویش

نه از یک سوی می‌بینم که می‌بینم زهرسویش

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۴۳ - مغربی تبریزی قُدِّسَ سِرُّهُ

 

مرا از روی هر دلبر تجلی می‌کند رویش

نه از یک سوی می‌بینم که می‌بینم زهرسویش

رضاقلی خان هدایت
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵ - نگران روی او

 

چنان سدّی ز چین بسته است آن زلفین گیسویش

که یأجوج نگه را نیست ره در کشور رویش

نگردد تا سپاه خط تمامی جمع، ممکن نیست

خلاص اسکندر دل از عقابین دو ابرویش

رُخش گوئی بهشت است و دهان کوثر قدش طوبی

[...]

شاطر عباس صبوحی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » مثمن

 

دو زلفش سرنگون ماریست من بیمار گیسویش

سراسر چهره او نار و من در نار بی‌رویش

دهد تعلیم سحر سامری چشمان جادویش

گرفتار است مرغ دل به دام حلقه مویش

چو بلبل ناله می‌سازم به یاد آن گل رویش

[...]

طغرل احراری
 
 
۱
۲
sunny dark_mode