گنجور

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۹۹ - نظیری نیشابوری

 

نظر گردد حجاب آنجا که من دیدار می‌بینم

نهان از چشم ظاهربین تماشای دگر دارد

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۱۰۶ - یحیی لاهیجانی

 

بگو یک ره کجاجویم ترا مُردم ازین حیرت

که هر جانب نهادم گوش آواز تو می‌آید

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۲ - آگه شیرازی

 

به راه عشق عقل ار گشت سرگردان عجب نبود

که هر کس بود داناتر در این ره زودتر گم شد

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۲ - آگه شیرازی

 

غبار رهگذاری دیده‌ام را داشتی روشن

ولی عمریست کان راهم نشان از چشم تر گم شد

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۱۵ - حسن نهاوندی

 

ز چشمم می‌رسد پیک خدنگم دمبدم بر دل

نداند چشم اوبا دل چه رازی در میان دارد

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۱ - فخری ایروانی قُدِّسَ سِرُّه

 

مزن دامان برین یک مشت خاکستر که می‌ترسم

مبادا ز اخگر دل مانده باشد مشتعل گردد

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۱ - فخری ایروانی قُدِّسَ سِرُّه

 

ز بندِ پند هیچ آشفته آرامی نمی‌گیرد

نه هر زنجیر چون کاکل نه هردیوانه دل گردد

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۱ - فخری ایروانی قُدِّسَ سِرُّه

 

ببر بندی که در پایم ز مهر این و آن داری

که عنقای دلم زین پس هوای آشیان دارد

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۱ - فخری ایروانی قُدِّسَ سِرُّه

 

ز مصباح و زجاجه عارف از توحید رمزی گفت

عیان در جام زر خورشید می پیر مغان دارد

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۳ - محجوب ترشیزی

 

به چشم خونفشان نقش جمال یار می‌بندم

چونقاشی که خواهد نقش برآب روان بندد

رضاقلی خان هدایت
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۹ - درتهنیت عید غدیر و منقبت حضرت امیر علیه السلام

 

جنابش برقضا ملجا حریمش بر قدر معبد

حدوث از وی بلند افسر قدمرا او مهین مقصد

زسر تا پا خرد را جان ز پا تا سر خدا را ید

زحل بر چاکرش مولا قمر در ساحتش مسند

جیحون یزدی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مدح وصی فخر کائنات حضرت امیرالمومنین(ع)

 

چو اندر باختر اورنک حشمت مهر خاور زد

سوی ظلمات شب گفتی، مگر ماوی سکندر کرد

و یا شد یوسف کنعان به شهر مصر در زندان

زلیخا بر سریر مهتری بنشست و افسر زد

به گردش اختران چون دختران جا کرده جابرجا

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۶ - و برای او همچنین

 

یکی سر از غنیمت سر گران بر سیم و زر دارد

یکی در کنج عزلت نیمه‌خشتی زیرِ سر دار

کدامین عاقبت تا شاهد عزت به بر دارد

سواد عشرت و راحت ره و رسم دگر دارد

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۴ - زبان حال امام بر سر تربت جدش

 

به محشر کن شفاعت از سلک مداح خود (صامت)

که سرافکنده از شرم گنه بر زیر یا جد

صامت بروجردی
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » مثمن

 

تبسم‌های لعل میْ‌پرست و خال رخسارش

به شهر حسن هندوزاده از ملک فرنگ آمد!

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » مثمن

 

اگر چندی نباشد بر شنا از شش جهت جویش

بحمدالله که بخت من به زلف یار رنگ آمد!

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » مثمن

 

سواد ظلمت شامم دم فیض سحر دارد

اگر دامان وصل آن مه تابان به چنگ آمد!

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » مثمن

 

نمی‌گردد نصیب ما سیه‌بختان شراب او

ندانم قسمت روز ازل با من چه رنگ آمد؟!

طغرل احراری
 

طغرل احراری » دیوان اشعار » مثمن

 

قد نون و دل داغ و رخ زرد و سرشک خون

به میدان ستمگاری عجایب شوخ شنگ آمد!

طغرل احراری
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode