قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در مدح حضرت رضا علیهالسلام
بهگردون تیره ابری بامدادان برشد از دریا
جواهر خیز وگوهرریز وگوهربیز وگوهرزا
چو چشم اهرمن خیره چو روی زنگیان تیره
شدهگفتی همه چیره به مغزش علت سودا
شبهگون چون شب غاسقگرفته چون دل عاشق
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در وصف نامۀ پادشاهگیتی ستان محمدشاه غازی انارلله برهانهگوید
شکسته خامهٔ آذرگسسته نامهٔ قسطا
چه خامه خامهٔ خسرو چه نامه نامهٔ دارا
گسسته دفتر شاپور و خسته خاطر آزر
شکسته رونق ارژنگ و بسته بازوی مانا
به سعی خامهٔ ماهر به فرق نامهٔ طاهر
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در ستایش امیر کامکار محمدحسنخان سردار فرماید
فلک خورشید و جنت حور و بستان یاسمن دارد
عیان این هرسه را در یکگریبان ماه من دارد
یکی شاهست در لشکر چو در صف بتان آید
یکی ماهست در انجم چو جا در انجمن دارد
قدش از قامت طوبی سبق بر دشت در خوبی
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۹ - در مدح شجاع السلطنه حسنعلی میرزا طاب ثراه گوید
مگر شرمنده از تیغ شه و ابروی جانان شد
که امشب ماه عید اندر نقاب ابر پنهان شد
و یا ابراز پی ایثار بزم جشن عید شه
بهرغم سیم ماه نو ز باران گوهرافشان شد
و یا بهر مبارکباد عید از عالم بالا
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - در ستایش امیرزاده شیردل ارغون میرزا ابن شجاع السلطنه گوید
به گوش از هاتف غیبم سحرگه این ندا آمد
کهوقت عشرت جانبخش و جشن جانفزا آمد
به سالاری سپهسالار دارای تهمتن تن
گو سهراب دل شهزاده ارغون میرزا آمد
ظفرمندیکه هندی اژدهای اژدر اوبارش
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - در ستایش کهف الادانیوالاقاصیجنابحاجمیرزا آقاسی رحمه الله فرماید
ازینسان کابر نیسانی دمادم گوهر افشاند
اگر ترک ادب نبود به دست خواجه میماند
درختان را چه شد کامروز میرقصند از شادی
مگر بر شاخگل بلبل مدیح خواجه میخواند
جناب حاجی آقاسی کهریزد طرحصد گردون
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۶ - در مدح حسینخان صاحباختیار فرماید
بهار آمدکه ازگلبن همی بانگ هزار آید
به هر ساعت خروش مرغ زار از مرغزار آید
تو گویی ارغنون بستند بر هر شاخ و هر برگی
ز بس بانگ تذرو و صلصل و دراج و سار آید
بجوشد مغز جان چون بوی گل از گلستان خیزد
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۸ - در ستایش شاهزاده ی رضوان و ساده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا گوید
بحمدالله که باز از یاری گیهان خدا داور
درخت بخت شد خرم نهال فتح بارآور
بحمدالله که بگشود از هوای فتح باز از نو
همای عافیت بر فرق فرقدسای شه شهپر
بحمدالله که از نیروی بخت بیزوال شه
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۴ - در ستایش وزیر بینظیر کهفالادانی و الاقاصی جناب حاجی آقاسی گوید
چو حسن تربیت گردد قرین با پاکی گوهر
ز رشحی آب خیزد در ز مشتی خاک زاید زر
سرشت خاک کان با آب نیسانگرچه پاک آید
ولی از فیض خورشیدست کان زر گردد این گوهر
بسی زحمت برد دهقانکه در زیرزمین تخمی
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۹ - در ستایش شاهنشاه اسلام پناه ناصرالدین شاه غازی خلدالله ملکهگوید
فرو بگرفته گیتی را به باغ و راغ وکوه و در
نم ابرو دم باد و تف برق و غو تندر
شخ از نسرین هوا از مه چمن ازگل تل از سبزه
حواصلبال و شاهینچشم و هدهدتاج و طوطیپر
ز ابرو اقحوان و لاله و شاه اسپرم بینی
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۳ - در ستایش پادشاه جمجاه محمد شاه غازی طاب الله ثراه گوید
مبارکباد هر عیدی بهخسرو خاصه نوروزش
بدین معنی که از شادی بود هر روز نوروزش
شهگیتی محمد شهکه رویش عید را ماند
کههمهرروز بادش عید و همهرعید نوروزش
ذخیرهٔ عالم امکان دو دست گنج بخشایش
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۴ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان و ساده حسنعلی میرزا طاب الله ثراه گوید
ز چشمم خون فرو ریزد به یاد چشم فتانش
پریشانخاطرم از عشق گیسوی پریشانش
ار خورشید میجویی نگهی روی چون ماهثث
وگر شمشاد میخواهی ببین سرو خرامانش
به دوران هرکجا باشد دلی از غم به درد آید
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۵ - در ستایش وزیر بینظیر جناب حاج میرزاآقاسی رحمهلله فرماید
فلک دوش از عروس خور تهی چون گشت دامانش
چو عمان چهره شد پر در ز سیمین اشک غلطانش
شبهسان حقهای کفتید و بپراکند درهایش
شبآسا زنگیی خندید و بدرخشید دندانش
من اندرکٌنج تنهایی ازین اندیشه سودایی
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۷ - در ستایش مرحوم مبرور میرزا ابوالقاسم همدانی ذوالریاستین فرماید
مرا ماهیستدر مشکوکه مشکین زلف پرچینش
بههر تارستصد تبتبههر چینست صد چینش
بتی دارم بر سوری بود یک باغ ریحانش
مهی دارم که بر طوبی بود یک راغ نسرینش
هوای باده گر داری ببوس آن لعل میگونش
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۸ - المطلع الثانی من هذه القصیده
فلک ژاژ است هنجارش جهان زشت است آیینش
هم آن مهر خسان کیشش هم این کین کسان دینش
بلی گردون به جز داناگدازی نیست هنجارش
بلی گیتی به جز ناداننوازی نیست آیینش
خسی کش مکر ابلیسی فلک را قصد مقدارش
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۹ - مطلع الثالث
همانا فصل تابستان سرآمد عهد تسعینش
که مایل شد به کفهٔ شب ترازو باز شاهینش
چو پرّ باز بود اسپید روز از روشنی آوخ
که ابر تیره تاریتر نمود از چشم شاهینش
فلک از ابر ایدون آبنوسی گشته خورشیدش
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۴ - در مدح کامران میرزای مرحوم ابن فتحعلی شاه مغفور طابالله ثراه گوید
ز یک غمزه ربوده دل ز من آن ماه سیمینتن
بود چشمان جادویش چو چشم آهوان پر فن
اگر وقتی صبا آن زلف مشکین را کند افشان
شود پُر دامنگیتی ز مشک و عنبر و لادن
بود روزم چو موی او ز هجرش تیره و درهم
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۲ - در ستایش دو شاهزاده آزاده حسینعلی میرزای فرمانفرما و حسنعلی میرزا شجاع السلطنه گوید
دو خورشد جهانگیرند از یک آسان نابان
یکی در ملک فرمانده یکی بر چرخ فرمانران
یکی سلطانحسین آنکو ز قهرش بفسرد دریا
یکی دیگر حسن شه کز بلارک بشکرد ثعبان
مر آن کاموس پهلو را بدرّد روز کین پهلو
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۱ - در مدح پسرهای شجاع السلطنه مغفور طاب الله ثراه فرماید
مرا در شش جهت از پنج تن خاطر بود شادان
که هریک در سپهر جاه هستند اختری تابان
هلاکو زان سپس ارغون ابا قاآن منکوشه
که قاآن دوم باشد وزان پس اوکتا قاآن
نخستین باذل و ثانیست راد و سیمین منعم
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲۱ - در مدح شاهزاده حسنعلی میرزای شجاعالسلطنه فرماید
بناز ای طوس بر راز و ببال ای خاوران بر ری
که از ری زی تو کرد آهنگزینت بخش تاج کی
نک ایکابل خدا از کشور کابل برونکش پا
نک ای خوارزمشه از کشور خوارزم گم کن پی
نک ای میر بخارا ترک تاج و تخت فرماهان
[...]