نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۴
نه تنها خال هندویش رباید کفر و دین ما را
بکف زنار گیسویش بود حبل المتین ما را
بکین از جیب فرعونی برآرند ار جهانی سر
کلیم آسا ید بیضا بود در آستین ما را
مهی کز تابش مهرش دهد هر ذره را تابی
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۵۰
زهی سلطان بحر و بر علی بن ابیطالب
سریر ملک را سرور علی بن ابیطالب
ولی خالق داور وصی نفس پیغمبر
شفیع عرصه محشر علی بن ابیطالب
ید قدرت ز گهواره برون آورد خوش پاره
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۳۵
بیا و ساغر کامم لبالب کن ز می ساقی
که بر لب آمده جانم ز سالوسی و زراقی
بیاور راح روح افزا و چندان ده مرا ساغر
که بیخود گردم و یابم ز قید هستی اطلاقی
ز اشراقی و مشائی چه میپرسی بیاور می
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۱
زهی نام تو سر دفتر کتاب نکته دانی را
بلند از نام تو افسر بسر کنز معانی را
بیا ای ساقی رندان بده جامیکه در دوران
به پیران کهن بخشد ز نو عهد جوانیرا
عجب نبود اگر احیا کند خضر و مسیحا را
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۲
دمی خواندم من خاکی کتاب آسمانی را
که دانستم ز دل پاکی علوم دو جهانی را
نه عالم بود نه آدم نه با سرت سری محرم
که علمت کرد در یکدم عیان کنز نهانی را
چو علمت را عیان آمد ازو پیدا جهان آمد
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۸۹
من خونین جگر داغی که از هجران بدل دارم
ندارد مرهمی دیگر بغیر از وصل دلدارم
زگلزار سر کویش صباگر بشکند شاخی
ز شاخ حسرتش بر دل فتد هر لحظه صد خارم
چو ای صیاد سنگین دل نمودم در قفس منزل
[...]