×
عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۵ - جواب دادن منصور شبلی را
من آن اصلم که اصل جمله از ماست
من اویم بشنو ای شیخ از من این راز
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۰ - جواب دادن شیخ جنید شیخ کبیر را
چنان کاول مگو این راز هرگز
بقول مصطفی دین العجایز
عطار » مظهر » بخش ۷ - در اشاره بتألیفات خود و عدد ابیات آنها فرماید
مرا کرد او اشارت خود بجعفر
که ازگفت ولیّ حقّ بمگدز
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶ - در صفت معراج حضرت محمّد علیه الصّلوة و التسلیم فرماید
ز حضرت سوی سیّد شد که برخیزد
دمی زین رخش زیبا پیکر آویز
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۸ - در جواب دادن ابلیس در اعیان فرماید
بسی زو عاقبت درمانده عاجز
نمود عشق تو نایافت هرگز
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۱ - در نمودار سرّ اعیان کل فرماید
ببرد از راه باز مانده عاجز
نخواهد یافت آن اعزاز هرگز
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۶۲ - رفتن ابلیس به تلبیس در بهشت در دهان مار از جهت مکر کردن با آدم علیه افضل الصّلوات و اکمل التحیات
مرا این حاجتست اینجا و بگذار
که تا آدم کنی زینجای آواز
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۳ - در هاتف شب و آواز دادن و رهنمائی کردن مرد درویش را فرماید
بکن خدمت که خدمتکار هرگز
نماند نزد شه مسکین و عاجز
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۴ - در سؤال کردن مرید از حضرت شیخ که شیطان مرا زحمت میدهد و جواب دادن شیخ مرید را فرماید
ببین کین آفتاب مانده عاجز
نکرد از خواب چشمی گرم هرگز
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۸۴ - در سؤال کردن مرید از حضرت شیخ که شیطان مرا زحمت میدهد و جواب دادن شیخ مرید را فرماید
بجائی اوفتی ای مانده عاجز
که اینجا کس ندید آنجای هرگز
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان
چو برداری ز رویش پردهٔ عز
مگو از ماه و خور دیگر تو هرگز
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
کسی کز جان حقیقت جست اسرار
حقیقت رخ نمودش بیشکی باز
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۳ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
بسی گفتند از این اسرار هرگز
کسی اینجا نگفت و عقل عاجز