گنجور

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

ز عشقت گفتم و در درد مُردم

شدم من زنده و این گوی بردم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

سر خود را فدای گنج کردم

تو میدانی که من پر رنج بردم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند

 

براندازم حجاب و یار گردم

بساط عشق کلّی در نوردم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

در این پرگار در اندوه ودردم

بمانده اندر این پرگارم فردم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۶ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

بسی اندیشهٔ بیهوده کردم

بسی زانجا رسید از خویش دردم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۹ - جواب دادن ابلیس آن شخص سؤال کننده را

 

حقیقت سجدهٔ آدم نکردم

در آن دم دوست را فرمان نبردم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۵ - در خبر دادن سلطان العارفین بایزید فرماید

 

بسی در منزل جان راه کردم

که تا در دل عیان آگاه گردم

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۹ - حکایت ابلیس و اسرار وی در حضرت مصطفی علیه السّلام

 

چو نافرمانی اینجاگاه کردم

فکند اینجا چو در اندوه و دردم

عطار
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode