گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

از آن پیوندها آمد حرارات

دگر پیوند کز وی شد برودت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

نداند علم کلی را نهایت

برون آرد صناعت از صناعت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶ - گفتار اندر ستایش عمید ابو الفتح مظفر

 

هم از تخمه بزرگ و هم ز دولت

هم از پایه بلند و هم ز همت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس

 

تو هر جایی بری پیغام فرقت

ببر اکنون ز من پیغام وصلت

فخرالدین اسعد گرگانی
 

باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۳

 

اگر یار مرا دیدی به خلوت

بگو ای بی‌وفا ای بی‌مروت

گریبانم ز دستت چاک چاکو

نخواهم دوخت تا روز قیامت

باباطاهر
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۷۹ - پشیمان شدن شیرین از رفتن خسرو

 

کشیده بارگاهی شصت بر شصت

ستاده خلق بر در دست بر دست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۶ - سرود گفتن نیکسا از زبان شیرین

 

به عمری کو بود پنجاه یا شصت

چه باید صد گره بر جان خود بست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۹ - گفتن چهل قصه از کلیله و دمنه با چهل نکته

 

که با شیر رباخور کرد خرگوش

سه ماهی و رستن یکی از شست

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۹ - گفتن چهل قصه از کلیله و دمنه با چهل نکته

 

کشتن زاهد راسوی امین را

به ار بر غدر آن زاهد کنی پشت

نظامی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۵ - در نصیحت فرزند خود محمد گوید

 

چو بدر انجمن گردد هلاکت

بر افروزند انجم را جمالت

نظامی
 

عطار » الهی نامه » بخش دوازدهم » جواب پدر

 

پدر بگشاد الماس زبان را

بسفت آنگه گهرهای بیان را

پسر را گفت گر داری هدایت

همه عمرت تمامست این حکایت

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیستم » المقالة العشرون

 

پسر گفتش که درویشی بسیار

بسی باشد که آرد کافری بار

بزر چون دین و دنیا می‌شود راست

ز حق هم کیمیا هم زر توان خواست

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » بسم الله الرحمن الرحیم

 

تو امّید منی در عین طاعت

مرا بخشا ز نور خود سعادت

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در نعت سید المرسلین صلی اللّه علیه و سلم

 

تو اصل جوهری در اصل فطرت

ترا دادست ایزد جاه و حرمت

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در معراج حضرت رسالت علیه الصلوة والسلام

 

خبردارند از دریای فضلت

چه باشد گر کنی بر جمله رحمت

عطار
 

عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » حکایت

 

همه او بود لیکن در حقیقت

شد او خاموش و دم زد از شریعت

عطار
 
 
۱
۲
۳
۶۰
sunny dark_mode