فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان
چنان کز ماه خوشتر مرو شهجان
ز ویرو نیز من بیشم به هر سان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان
گلستانم بود بی او بیابان
بیابانم بود با او گلستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۲ - باز گشتن شاه موبد از کهستان به خراسان
چو نیکو بود روی خواست یزدان
به زشتی شاه ازو چون بستدی جان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۳ - رفتن ویس از مرو شاهجان به کوهستان
چنان ترسم ز تو کز پاک یزدان
یکی دارم شما را گاه فرمان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۴ - رفتن رامین به همدان به جهت ویس
خوشا راها که باشد راه ایشان
که دارند در سفر هنجار جانان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۴ - رفتن رامین به همدان به جهت ویس
نشسته روز و شب بالای ایوان
بمانده چشم در راه خراسان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۴ - رفتن رامین به همدان به جهت ویس
یکی بزدود زنگ شب ز گیهان
یکی بزدود زنگ غم ز جانان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس
به گرد آور سپاه بوم ایران
از آذربایگان و ری و گیلان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۵ - آگاه شدن موبد از رفتن رامین نزد ویس
تو گفتی رود جیحون از خراسان
همی آمد دمان سوی کهستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۶ - پاسخ فرستادن ویرو پیش موبد
اگر تیغ تو برّد خود و خفتان
ببرّد تیغ من خارا و سندان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۶ - پاسخ فرستادن ویرو پیش موبد
چو در نامه سخانها دید چونان
شد از آزار و از تندی پشیمان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۷ - سرزنش کردن موبد ویس را
چو زین با وی سخن گفتم فراوان
دلش بفریفتم ناگه به دستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۸ - گردیدن شاه موبد به گیتى در طلب ویس
گهی چون دیو بود اندر بیابان
گهی چون مار بود اندر نیستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
کجا من دارم آگاهی ازیشان
بگویم چون بیابم راست پیمان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۳۹ - نامه نوشتن رامین به مادر و آگاه شدن موبد
ترا باشد ز بیرون داد و فرمان
چنان چون ویسه را اندر شبستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
اگر حال تو دیگر کرد گیهان
مرو را هم نماند حال یکسان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
شهنشه را به گوش آمد ازیشان
سخنهایی که می گفتند پنهان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
ترا باشد همه شاهی و فرمان
مرا یک دست جامه یک شکم نان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
مرا مهر تو با جان هست یکسان
تو خود دانی که بی جان زیست نتوان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
یکی بادش به دل بر جست چونان
که خوشتر زان نباشد باد نیسان