×
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۲ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
ترا اینجاست آدم آشکاره
تو در او او بتو اینجا نظاره
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۲ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
دل آگاه میباید نظاره
زکریاوار گشته پاره پاره
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۲ - پرسش از بایزید بسطامی که حق را کجا توان دید (ادامه)
زهی اسرار پنهان آشکاره
که شد چرخ فلک در وی نظاره
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۴ - درخبردادن صاحب اسرار فرماید
چو رازِ او بکردم آشکاره
بخواهد کردنم او پاره پاره
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۵ - در خبر دادن سلطان العارفین بایزید فرماید
صفات دیده کردی آشکاره
کز او دار یتو در عالم نظاره
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳۵ - در خبر دادن سلطان العارفین بایزید فرماید
از او او بین حقیقت آشکاره
هم از وی هم بدو میکن نظاره
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۱ - سؤال کردن مرید از پیر در حقایق فرماید
یکی جانست صورت آشکاره
همه صورت بسوی جان نظاره
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید
چو رازت کردم اینجا آشکاره
بکن در عشقم اینجا پاره پاره
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در صفات جام عشق فرماید
ندارد او به جز عشقت کناره
همه در جوهر بحرت نظاره
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۳ - در صفت حال خود و شرح کتاب فرماید
جواهرنامه کردی آشکاره
ترا مر جزو و کل اینجا نظاره
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۶ - حکایت در وقت پیر گوید
از او گوی و وز او جوی آشکاره
وز او کن در نمود خودنظاره
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه
همه اینجاست سرها آشکاره
دمادم میکن اینجاگه نظاره