گنجور

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - ابله ترین حیوانات

 

«بوآلو»، شاعر گویای مغرب

حکیم بخرد دانای مغرب

در این نکته چه خوش گفت این سخن را

که بس خوش آمد از این نکته من را:

که اندر چارپایان چرایی

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - نطق لرد معروف!

 

به لندن کرد نطقی، لرد معروف

کزو یک ملتی، گردیده مشعوف

برای موطن جمشید و سیروس

خورد آن ناطق مشهور افسوس؟!!

چنان می‌سوزدش دل، آن یگانه!

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - در هجو ضیاء الواعظین

 

چراغ الذاکرین، آن مرد جیغو

کند در مجلس شوری هیاهو

چراغ الذاکرین، مانند زاغ است

گمان دارد که مجلس مثل باغ است

نماید جیر و ویر نابه‌هنگام

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴ - خانه بیگانه!

 

امان از خویش را بی‌خانه دیدن

خود اندر خانه بیگانه دیدن

سپس بیگانه بی‌خانمان را

به جای خویش صاحبخانه دیدن!

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷ - جام عمر

 

الا ای مرگ! در جانم درآویز

که جام عمر من، گردید لبریز!

چسان من زنده مانم: ملک ایران

به سر گیرد دوباره، دور چنگیز

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷ - گردون من

 

دل پر خون من را کس ندارد

سر مجنون من را کس ندارد

همه کس را، ز گردون دل کباب است

ولی گردون من را کس ندارد

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰ - نام نیک

 

من این پیری! جوانی را نخواهم

بمیرم زندگانی را نخواهم

چو نام نیک باشد، زندگی چیست؟

چو باقی هست فانی را نخواهم

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۷ - سوگند وکالت

 

ضیاء الواعظین، آن رند جیغو

زده پشت تریبون، پاک وارو

برای خاطر هم مسلکانش

به پا بنموده، فریاد و هیاهو

به قانون اساسی پشت پا زد

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » جمهوری نامه » بخش ۴ - جمهوری نامه

 

چه ذلت‌ها کشید این ملت زار

دریغ از راه دور و رنج بسیار

ترقی اندر این کشور محال است

که در این مملکت قحط الرجال است

خرابی از جنوب و از شمال است

[...]

میرزاده عشقی