گنجور

حمیدالدین بلخی » مقامات حمیدی » المقامة العاشرة - فی العزا

 

هنوز برگ گل عارض ارغوانی بود

هنوز صاف قدح آب زندگانی بود

هنوز باغ حیات و هنوز راغ وجود

در ابتدای دم دولت جوانی بود

حمیدالدین بلخی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹

 

چو شمع گرمی آن بیوفا زبانی بود

شکفتگیش گل کینه نهانی بود

ز زهر فرقت احباب کم نشد تلخی

اگر چه عمری در شهد زندگانی بود

بگرد میکده ها گردم و نمی یابم

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶۲

 

اگر چه روی من از درد زعفرانی بود

خمیرمایه صد رنگ شادمانی بود

ز خشک مغزی پیری مرا یقین گردید

که در سیاهی مو آب زندگانی بود

فغان که جامه فانوس شمع هستی من

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۶

 

به‌کوی‌دوست‌که تکلیف بی‌نشانی بود

غبار گشتنم اظهار سخت ‌جانی بود

ز ناتوانی شبهای انتظار مپرس

نفس‌ کشیدن من بی ‌تو شخ‌کمانی بود

گذشتم از سر هستی به همت پیری

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۷

 

به نظم عمرکه سر تا سرش روانی بود

خیال هستی موهوم سکته‌خوانی بود

چه رنگها که ندادم به بادپیمایی

بهار شمع در این انجمن خزانی بود

نیافت عشق جفاپیشه قابل ستمی

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode