گنجور

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳

 

بدلبری سر و کاری درین دیار ندارم

درین دیار چه مانم چو هیچ کار ندارم

مرا نمی شمرد آن مه از سکان در خود

برون روم چو درین شهر اعتبار ندارم

مصیبت است بغربت غم هجوم رقیبان

[...]

فضولی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۴۵

 

به سینه تخم امیدی چو شوره زار ندارم

ستاره سوخته ام چشم بر بهار ندارم

چو درد و داغ محبت درین قلمرو وحشت

بغیر گوشه دل هیچ جا قرار ندارم

گذشته است ز منصور پایه سخن من

[...]

صائب تبریزی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۲

 

به جیب چاک و به دل داغ هجر یار ندارم

چه سان به سیر روم روی لاله‌زار ندارم

لب هوس چه گشایم به آب چشمة حیوان!

اجازت از دم شمشیر آبدار ندارم

رسید دست و گریبان، بهار و سبزه برآمد

[...]

فیاض لاهیجی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۹

 

به شهربند تعلق دمی قرار ندارم

سر مصاحبت اهل این دیار ندارم

دماغ دیدن اغیار و جور یار ندارم

منم که با بد و نیک زمانه کار ندارم

مربی ام بود آب و هوای مملکت عشق

[...]

جویای تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶۱

 

می‌ام به‌ ساغر اگر خشک شد خمار ندارم

خزان‌گمست به باغی‌که من بهار ندارم

هوس چه ریشه‌ کند در زمین شرم دمیدن

چو تخم اشک عرق واری آبیار ندارم

محبت از دل افسرده‌ام به پیش که نالد

[...]

بیدل دهلوی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۶

 

اگرچه در نظر خلق اعتبار ندارم

ولی چو آینه در دل ز کس غبار ندارم

مرا که شهره به سرگشتگی شدم چه کنم

چو جام باده به گردیدن اختیار ندارم

اگرچه یک گل از این بوستان نچید دلم

[...]

سعیدا
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۷

 

ز دست رفتم و امید دستیار ندارم

برهنه پایم و منت ز پای زار ندارم

چرا ز باد مخالف دلم غمین گردد

نشسته کشتیم امید از کنار ندارم

منم چو آینهٔ زنگ بسته در این دور

[...]

سعیدا
 
 
sunny dark_mode