مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۷
کرم پناه جهان عز دین تویی که ز تو
بها و عزت دین هر زمان برافزونست
خدای داند و او عالم الخفیاتست
که بر کمال بزرگیش عقل مفتونست
که دوستداری و اخلاص من به حضرت تو
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۲ - ایضا له
سپهر قدرا! شوق رهی بخدمت تو
چو لطف شامل تو از قیاس بیرو نست
ز دست هجر تو هر شب فغان سینة من
چو پای همّت تو بر فراز گردونست
گذشت در نظرم عکس نوک خامة تو
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۵
سه روز شد که نگارین من دگرگونست
شکر ترش نبود آن شکر ترش چونست
به چشمهای که در او آب زندگانی بود
سبو ببردم و دیدم که چشمه پرخونست
به روضهای که در او صد هزار گل میرست
[...]
سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴
مهی که از غم عشقش دلم پر ازخونست
شبی نگفت که بیمار عشق من چونست
زدست نشتر غمهای او که نوشش باد
دل شکسته من همچو رگ پر از خونست
اگر چه دل بغمش داده ام چو می نگرم
[...]
جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۴
بیا که دیده ی ما بی رخ تو پرخونست
ز خون دیده، تو گویی کنار جیحونست
اگرچه نیست تو را مهر و دوستی با من
به جان دوست که ما را ارادت افزونست
مثل زنند که دل را به دل بود راهی
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷
بهر که قصه دل گفته ام دلش خونست
توهم مپرس ز من، تا نگویمت چونست
منم، که درد من از هیچ بیدلی کم نیست
تویی، که ناز تو از هر چه گویم افزونست
مگو که: خواب اجل بست چشم مردم را
[...]