گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵١٧

 

بدوستی که نیاید امیدها همه راست

نه نیز هر چه بترسند از آن شود واقع

چو در میانه هر دو بلا شبی باشد

چه داند آنکه چه سازد بصبحدم صانع

ابن یمین فریومدی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۸

 

به غیر سوز و گدازیم چاره نیست چو شمع

نزار و زارم و گریان ز غم میانه جمع

فراغتی ز من و حال زار من داری

مگر نمی رسدت حال زار بنده به سمع

اگرچه کرد غم هجر دوست قلع مرا

[...]

جهان ملک خاتون
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۸

 

حدیث ماه رخت شد تمام در مطلع

کشیده قصه زلفت دراز تا مقطع

به وصف روی تو یک بیت اگر به هم بندم

شود گشاده ز رحمت دری به هر مصرع

مرا بس اینکه شوم منتفع ز مشرب عشق

[...]

جامی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

ز وصل تو نتوان شد به گفتگو خرسند

چگونه فیض توان صبر از عیان به سماع

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۹۸

 

ز وصل تو نتوان شد به گفتگو خرسند

چگونه فیض توان صبر از عیان به سماع

فیض کاشانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه

 

خدای را به می‌ام شست و شوی خرقه کنید

که من نمی‌شنوم بویِ خیر از این اوضاع

رضاقلی خان هدایت
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱ - کتاب الروایات(والمصائب)

 

که این چه فعل عظیمی است کز تو شد واقع

جلال و حشت شاهی مگر شدت مانع

صامت بروجردی