گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش اول - قسمت اول

 

ساعتی ترک گران جانی کن

شوق را سلسله جنبانی کن

شیخ بهایی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۵

 

سبو بیار و پر از آب زندگانی کن

ز جام می طلب عمر جاودانی کن

نگفت جم به فریدون جزین که جور مکن

جهان ز تست دگر هرچه می توانی کن

نشاط طبع حکیمان علاج بیمارست

[...]

نظیری نیشابوری
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۸

 

رسیده ایم به بزم تو، مهربانی کن

شکفته شو ز می، از چهره گلفشانی کن

به حرف خضر مکن اعتبار در ره عشق

سخن بپرس، ولی خود هر آنچه دانی کن

به آب و رنگ چو گل منت بهار مکش

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۴۱

 

به رنگ سرو درین باغ زندگانی کن

بریز بار ز خود، ترک شادمانی کن

گرت هواست که در وصل آفتاب رسی

درین ریاض چو شبنم نظرچرانی کن

مگر به میوه بی خار بارور گردی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵۹۵

 

بهار می گذرد، سیر گلستانی کن

به آشیان چه فرو رفته ای، فغانی کن

مباد خیره شود آرزوی خام طمع

به وقت خواب گل بوسه را نشانی کن!

ترا به خلق، تماشاییان شناخته اند

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۶۶۶

 

بهار می گذرد، سیر گلستانی کن

به آشیان چه فرو رفته ای، فغانی کن

مباد خیره شود آرزوی خام طمع

به وقت خواب گل بوسه را نشانی کن!

ترا به خلق، تماشاییان شناخته اند

[...]

صائب تبریزی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۶

 

ببر طمع ز زمین، خرقه آسمانی کن

چو مهر، نور به هر ذره میهمانی کن

به بخت تیره ام سرمه هر کجا چشمی است

بیا به دیده درایی و اصفهانی کن

هوای گنج محبت اگر به دل داری

[...]

سعیدا
 
 
sunny dark_mode