گنجور

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۴

 

اگر به خربزه خسروی شوی تو دوچار

بنوش آنچه توانی و هیچ شرم مدار

چو خوش به دست تو افتد شهید کن خود را

صباح صحنک شفتالویی چو غبغب یار

کجا به سیب کند میل اندرین عالم

[...]

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۷

 

بیا که عید صیام است و باز فصل بهار

غم زمانه بدل کن به باده گلنار

در آن زمان که گشایم من فقیر نهار

ترید شیر و عسل جوش بایدم دو طغار

برنج زرد چو یابی بنوش چندانی

[...]

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۱۷

 

نصیب ما ز می لعل دوست گشته خمار

کنیم جان به سر و کار عشق آخر کار

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۱۷

 

خوش است صحنک بغرا و قلیه بسیار

اگر به دست تو افتد زهی سعادت یار

زبس که برده ز دزدی ز خلق دل بریان

کشیده اند چو دزدان از آتش بر سر دار

بسوزد ار کشم آهی ز شوق نان و کباب

[...]

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۲۱

 

نصیب ما ز می لعل دوست گشته خمار

کنیم جان به سر و کار عشق آخر کار

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۱۲۱

 

سحر کسی که کند نوش یک دو جو زاسرار

علی الصباح بباید سه کله اش ناچار

اگر نه بره بریان بود به نیمه روز

چو روزه دار بر آرد گرسنگیش دمار

دلم به صحنک ماهیچه آرزومندست

[...]

صوفی محمد هروی
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷۸ - خواجوی کرمانی فرماید

 

ایا صبا گرت افتد بسوی دوست گذار

نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار

بارمک ارفتدت ایسجیف صوف گذار

نیازمندی زردک بکو بآن دلدار

چو کرد دامن او گیر وانگهی بلباس

[...]

نظام قاری
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

نسیم کاکل مشکین کراست چون تو نگار

شمیم سنبل پرچین کجاست مشک تتار

شمیم خیزد از آهو ولی نه زین خوشتر

نسیم گل وزد اما چنین نه عنبر بار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

اگرچه نیست چو پروانه تاب شمع توام

ز من دریغ تو پروانه وصال مدار

نمی شود دل تنگم ز دیدنت نومید

گرش بدیده مژگان همی نشانی خار

فراق و داغ تو در خون دو نرگسم بنشاند

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

ضرورت است مرا خود شنیدن این نوبت

که تازه دل شد از آن بوی مشک چین گلزار

لبالب است زجان آن دهان و مسکین من

که داغها برم از وی بجان حسرت خوار

بسست بویی از آن زلف مشکبویم زان

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

نهاده است خیالت چو پای بر جانم

شبی نخوابم از این سیل دیده بیدار

اگر غم تو که آرد چنین شبیخونها

بریزدم به شبی خون که گویدش زنهار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

مگردمی نه از بن سان گشاده زلف آری

که گردن دلش از غم یکی رهد زهزار

گزیر، نیست که پا بر سرم اجل بنهد

که چون رهایی ام از این کمند شد دشوار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

سمن چوورد رخت دیدجان نثارش کرد

صبا چو گرد ترا یافت کرد دل ایثار

یکی که وصف ترا ورد ساخت جان منست

که نقد حاصل خود گرد باخت در ره یار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

سرم فدای تو بسیار یار غیر مشو

مسوزجان گران بار من دگر زین بار

ترا زآتش غم گرچه سوخت بس عاشق

ولی باینهمه خواری یکی نگشت غبار

طراوت گل رویت که برفروخت چمن

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

غباری از توسمن بوی مشک اگر نه بریزد

نه مشک خاک سیاهی است بر سر تاتار

رخت که شمع صفت ریخت آبروی بتان

بسوخت بیخودم از تاب خویش چون گلنار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

از این برآمده کاخ است خاک بر سر من

کزو امید ندارم مراد وصل و کنار

یکی که جان مرا سوخت بیتو حاصل عمر

میان ما و تو تا کی شدست حایل دار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

شمار غم ز تو گر جا بجا کنیم رقم

غم ترا بنویسیم تا به حشر شمار

کی است سینه به ناخن مرا نه صد پاره

که شرح تیغ تو سازم بلوح سینه نگار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

هلاک نرگس خویشم اگر کنی ایسرو

کلاه بخت بچرخ افکنم چو گل صدبار

سعادتم بارادت چو خاک پای تو ساخت

زهی مزید محبت زهی سعادت یار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

هزار سال چو رویت گلی نیارد کس

که چون من از همه سویش بود هزار هزار

اگرچه در چمنی چون تو نوگلی نشکفت

نداشت درد گلی بلبلی چو من افکار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲

 

یکی که سرزد ازو شوق روی تو دیدن

زذوق کوی تو کرد از بهشت چون من عار

بدرد و داغ خوشیم از هوای وصلت زان

ز گشت باغ کشیدیم پای دل بکنار

اهلی شیرازی
 
 
۱
۷
۸
۹
۱۰
۱۱
۲۹
sunny dark_mode