عید صیام و فصل گل و موسم بهار
من مست و یار همدم و ساقی است گلعذار
در جواب او
بیا که عید صیام است و باز فصل بهار
غم زمانه بدل کن به باده گلنار
در آن زمان که گشایم من فقیر نهار
ترید شیر و عسل جوش بایدم دو طغار
برنج زرد چو یابی بنوش چندانی
که در شکم نبود جای یک نفس زنهار
نصیحتی کنمت چون رسی به دعوت عام
مدار شرم، چو مردان در آی اندر کار
به سفره آنچه بود نوش کن تو از تر و خشک
برای زله کشی نیز سفره را بردار
دو یار همدم و یک مسلخی ز بریانی
خوش است اگر نشود ناکسی بدین دوچار
شکم چو سیر طعام است اندکی باید
بیار خواجه ز انگور مسکه یک خروار
به از حیات، ز پر خوردن ار بمیرد کس
به نزد صوفی بیچاره این زمان صد بار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.