گنجور

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۱

 

درین نشیمن ادبار جامیا کاری

اگر کنی نه چنان کن که شرمسار شوی

نهاد چرخ فلک چون زمردین کوهیست

که هر صدا که بدو دردهی همان شنوی

بسیط روی زمین مزرع مکافات است

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۵

 

چو راند از در خود قهر حق لئیمی را

به میل نیل امانی و حرص جمع حطام

هوای مال و منالش چنان فرو گیرد

کزان نه روز قرارش بود نه شب آرام

نه سیر سازد عز قناعتش ز حلال

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۹

 

به گرد عارض تو گر دمیده یک دو سه موی

مکن ز عشق من و حسن خویش قطع امید

که نگسلم ز تو پیوند مهر اگر به مثل

خط تو زلف شود زلف ریش و ریش سفید

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۱۱

 

شنیده ای که معزی چه گفت با سنجر

چو ذکر جودت اشعار و منت صله رفت

مدیح من پی نشر فضایلی که تو راست

به شرق و غرب رفیق هزار قافله رفت

عطیه تو که وافی به جوع و آز نبود

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۱۷

 

اگر ز سهم حوادث مصیبتی رسدت

درین نشیمن حرمان که موطن خطر است

مکن به دست جزع خرقه صبوری چاک

که فوت اجر مصیبت مصیبتی دگر است

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۲۶

 

به یک لطیفه فرستاد ابره جامه

برایم آن که بود خلعت کرم به برش

نشسته منتظرم تا خدا برانگیزد

لطیفه دگر از غیب بهر آسترش

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۳۰

 

دلا چو روی در ارباب معنی آوردی

مبر به کار قوانین شعر و انشا را

که سجع و قافیه گرچه لطیف و موزونند

دو پرده اند جمال عروس معنا را

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۳۴

 

ایا دقیقه شناسی که سر هر مشکل

به پیش خاطر وقاد تو بود مکشوف

ز اختیار که صد صیغه را بود مصدر

نخست صیغه بگیر از مضارع معروف

دو حرف اول ازان سوی ما فرست که باد

[...]

جامی
 
 
sunny dark_mode