گنجور

عمعق بخاری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در مدح شمس‌الملک نصر

 

نماز شام، چو پنهان شد آتش اندر آب

سپهر چهره بپوشید زیر پر غراب

چو بر کشید سر از باختر علامت شب

فرو کشید عَلَم‌دار آفتاب طناب

هوا نهان شد در زیر خیمه ازرق

[...]

عمعق بخاری
 

عمعق بخاری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - قصیده

 

عنان همت مخلوق اگر بدست قضاست

چرا دل تو چراگاه چون و چند و چراست؟

گر اعتقاد درستست، اعتراض محال

ور اعتراض ثوابست، اضطراب خطاست

بلاست جستن بیشی و پیش دستی باز

[...]

عمعق بخاری
 

عمعق بخاری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در نکوهش اغل نام

 

دهانت، ای اغل، گنده ریش، گنده بغل

همی کند همه شب گوه سگ بدندان حل

همه جهان زره کون همی ریند و تو باز

گه از دهان ریی و گه ز کون و گه ز بغل

بپیش شاه چنانی که پیش آدم دیو

[...]

عمعق بخاری
 

عمعق بخاری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح شمس الملک

 

رسول بخت بمن بنده دوش داد پیام

بدان گهی که فلک زد بدل ضیا بظلام

سپاه روز بر افگند خر گه از صحرا

زدند لشکر شب گرد کوه و دشت خیام

چه گفت؟ گفت که: ای تیره خاطر از چه چنین

[...]

عمعق بخاری
 

عمعق بخاری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح نصر

 

خیال آن صنم سرو قد سیم ذقن

بخواب دوش یکی صورتی نمود بمن

هلال وار رخ روشنش گرفته خسوف

کمند وار قد راستش گرفته شکن

هزار شعله آتش فروخته در دل

[...]

عمعق بخاری
 

عمعق بخاری » دیوان اشعار » مقطعات و اشعار پراکنده » شمارهٔ ۱۶

 

جهان چو چشم نگاران خرگهی گردد

که از خمار شبانه نشاط خواب کنند

عمعق بخاری
 

عمعق بخاری » دیوان اشعار » مقطعات و اشعار پراکنده » شمارهٔ ۲۲

 

ازین سپس تو ببینی دوان دوان در دشت

بکفش و موزه در افگنده صد هزار سیان

عمعق بخاری