گنجور

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

دلم پای‌بند نسیم بهارست

جنون بر سر پای در انتظارست

خراشیده رخسارِ کاهیّ عاشق

به بازار خوبان زر سکه‌دارست

دل از مهر زلف و رخش برنگیرم

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰

 

چمن بی‌تو فیض هوایی ندارد

دماغ گلستان صفایی ندارد

تبسّم ندارد چرا غنچه بر لب

چرا بلبل امشب نوایی ندارد؟

شکوفه اگر بر کشیدست خود را

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۱

 

ز جور تو دل امتناعی ندارد

به وصلت سر انتفاعی ندارد

از آن گوش می‌گیرم از قول مطرب

که دیوانه تاب سماعی ندارد

کسی جز زلیخای کاسد محبّت

[...]

فیاض لاهیجی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۱

 

ز دانش مرا بس، که نام تو دانم

سوادم همین بس که نام تو خوانم

چرا نالم از ضعف، آن قوّتم بس

که آهی به عمری به پایان رسانم

جز آه شرربار حسرت ثمر کو!

[...]

فیاض لاهیجی
 
 
sunny dark_mode